تاریخ انتشار
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۴
کد مطلب : ۵۰۴۹۸۴
علت خشم و عصبانیت برخی رسانههای خارج از کشور؛
یادداشت ویژه کبنانیوز| چرا عدهای از رهبر انقلاب خشمگین هستند؟ / درسهای جنگ 12 روزه؛ میتوان مقتدر بود، بیآنکه متجاوز شد، میتوان صلحطلب بود، بیآنکه تسلیم شد
۰
کبنا ؛در حالی که رسانههایی خارجی و حتی برخی از فارسیزبانهای خارج از کشور آرزو میکردند که در حمله اسرائیل به ایران، پیروزی اسرائیل رقم بخورد، شکست آن رژیم و درخواست آتشبس، موجب خشم و عصبانیت آنها شد؛ خشمی که بیش از همه خود را در تحلیلها و گزارشهای خبریشان نشان داد.
به گزارش کبنا، ۲۳ خردادماه 1404 رژیم صهیونیستی در اقدامی نابخردانه، به خاک ایران تجاوز کرد. این حمله که با ترور جمعی از فرماندهان عالیرتبه نظامی کشور همراه بود، همراه با این پیشفرض بود که میتوانند در چند ساعت، ساختار دفاعی جمهوری اسلامی را از هم بپاشند.
اما تنها چند ساعت پس از آن حمله، فرماندهی جدید مستقر شد و تا پیش از آنکه نیم روز کامل شود، ایران پاسخهای دقیق و هوشمندانه خود را آغاز کرد. در کمتر از پانزده ساعت، موازنهای که دشمن خیال میکرد به سود او تغییر کرده، کاملاً برعکس شد و ابتکار عمل در میدان، بهدست ایران افتاد.
با گذر زمان، دقت حملات ایران بهطرز چشمگیری افزایش یافت. آنچنانکه در روزهای پایانی، تنها یک موشک پرتاب میشد و همان یک موشک با دقتی مثالزدنی، به هدف مورد نظر اصابت میکرد. این سطح از توانایی و تسلط، نشان میداد ایران نهتنها در حوزه نظامی، بلکه در عرصه مدیریت بحران و راهبردهای جنگ نیز، به بلوغی رسیده است که هیچ قدرتی در منطقه توان نادیده گرفتن آن را ندارد.
در حالیکه مقامات رژیم صهیونیستی در روزهای نخست ادعا میکردند ظرف سه روز و سپس شش روز میتوانند نظام ایران را تغییر دهند، دوازده روز از جنگ گذشت و آنها نهتنها هیچیک از اهداف خود را محقق نکردند، بلکه در نهایت خودشان بودند که خواستار آتشبس شدند. جنگی که با خیال پیروزی آغاز کرده بودند، با اضطراب و استیصال به پایان رساندند.
در طول این دوازده روز، ایران توانست با وجود حداقل هفت لایه سامانههای رهگیری دشمن، بسیاری از مراکز نظامی حیاتی رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهد. شهرکهای صهیونیستنشین در التهاب فرو رفتند، نارضایتی اجتماعی بالا گرفت، اقتصاد رژیم دچار فروپاشی روانی شد و در نهایت دولتی که آغازگر جنگ بود، ناچار شد پایان آن را از ایران طلب کند.
اگرچه دشمن ساعت چهار را زمان آتشبس اعلام کرده بود، اما ایران ساعت هفت را تعیین نمود و در آن سه ساعت پایانی، سنگینترین و دقیقترین حملات خود را به قلب مراکز حیاتی رژیم صهیونیستی انجام داد. این تصمیم، نمایش روشن از اراده سیاسی و راهبردی ایران بود که بهخوبی نشان داد کدامسو فرمانده جنگ است و چه کسی ابتکار صحنه را در دست دارد.
تمام سناریوهای اسرائیل در این نبرد شکست خوردند. آنچه قرار بود جنگی برقآسا و کوتاه باشد، به کابوسی دوازدهروزه برایشان بدل شد. در مقابل، ایران نهتنها از پس این بحران برآمد، بلکه در طی جنگ، سرمایه اجتماعی خود را نیز بازتولید کرد.
رهبر انقلاب در طول این دوازده روز، سه بار با مردم سخن گفت. هر بار سخنان ایشان نهتنها آرامش و امید را به جامعه بازگرداند، بلکه روح تازهای در کالبد ملت دمید. در شرایطی که دشمن تلاش میکرد ایران را در فضای ناامیدی و سردرگمی فروبرد، حضور و کلام رهبری، مردم را به صحنه آورد و وحدت ملی را تقویت کرد.
در شب عاشورا، در حالیکه بسیاری از رسانههای معاند و بیگانه پیشبینی میکردند رهبر انقلاب در مراسم حضور پیدا نخواهد کرد، او آمد. حضور او پیامی عمیق به ملت ایران و به دشمنانش بود. از نحوه سلام نظامی ایشان گرفته تا جملههایی که بر زبان آورد، تا فرمان خواندن «ای ایران»، همه و همه بیانگر این بود که او فرمانده اصلی این نبرد است. در همان حال که دشمنان ایران در اتاقهای تاریک خود نشستهای اضطراری برگزار میکردند، رهبر انقلاب در میان مردم بود و با آرامشی معنوی، قدرت را معنا میکرد.
این اقتدار، همان چیزی بود که رسانههای معاند را خشمگین ساخت. از رسانههای فارسیزبان خارج از کشور گرفته تا تریبونهای وابسته به دولتهای غربی، همگی تلاش کردند تصویری وارونه از واقعیت ارائه دهند. در تمام دوازده روز جنگ، این رسانهها پیوسته القا میکردند که ایران در آستانه شکست است و نظام جمهوری اسلامی تاب مقاومت ندارد. اما گذر زمان نشان داد همه آن تحلیلها، چیزی جز آرزوهایی خام و تحلیلهایی از سر کینه نبود.
جالب آنکه در بحبوحه جنگ، یکی از همین رسانههای فارسیزبان حتی با بنیامین نتانیاهو مصاحبه کرد؛ گفتوگویی که بیش از هر چیز، ماهیت جهتگیری رسانههای معاند را آشکار کرد. آنها نه تحلیلگر بیطرف، بلکه سخنگوی غیررسمی رژیم صهیونیستی بودند.
در حالیکه نیروهای ایرانی مشغول تأمین امنیت فرماندهی عالی کشور بودند، این رسانهها با بیانصافی، آن را به ترس تعبیر کردند. اما همین رسانهها وقتی نخستوزیر اسرائیل در پناهگاههای زیرزمینی جلسه برگزار میکرد، از آن با عنوان رعایت پروتکلهای امنیتی یاد کردند! این دوگانگی رفتاری نشان میداد که دشمنیشان با حقیقت، عمیقتر از دشمنیشان با ایران است.
خشم و سردرگمی رسانههای غربی، نشانه شکست آنها بود. آنها نمیتوانستند بپذیرند ایرانِ تحت تحریم و فشار، توانسته نهتنها در برابر حملهای مستقیم مقاومت کند، بلکه دشمن را به عقبنشینی وادارد. هر تحلیل و گزارشی که منتشر کردند، بیش از پیش چهره واقعیشان را عیان ساخت. در این نبرد، ایران پیروز شد و آنها شکست خوردند. این پیروزی، بیش از هر چیز، محصول رهبری آگاه، ملتی متحد و ایمانی ریشهدار بود.
رهبر انقلاب در عمل نشان داد میتوان در جهان امروز، مستقل بود و در عین حال مقتدر باقی ماند. میتوان عزت، حکمت و مصلحت را توأمان رعایت کرد، بیآنکه به هیچ قدرتی باج داد. این آموزهای است که بسیاری از رهبران جهان از درکش ناتوانند. در حالیکه در گوشهای دیگر از دنیا، برخی کشورها در برابر فشارهای آمریکا یا اروپا سر خم میکنند و حتی اقتصاد خود را در اختیار قدرتهای خارجی میگذارند، ایران مسیر دیگری برگزیده است.
پیروزی ایران در این جنگ، آغاز فصلی تازه در نظم جهانی است که در آن، مفهوم قدرت دیگر صرفاً به سلاح و ثروت محدود نیست، بلکه بر محور ایمان، استقلال و عزت میچرخد. جهان شاهد بود که ایران چگونه در برابر یکی از پیچیدهترین ائتلافهای رسانهای و نظامی ایستاد و پیروز شد. این پیروزی، معادلات بینالمللی را تغییر خواهد داد و موازنه قدرت را بهنفع ملتهایی رقم خواهد زد که دیگر نمیخواهند زیر پرچم سلطه زندگی کنند.
رهبر انقلاب در این جنگ نشان داد که میتوان مقتدر بود، بیآنکه متجاوز شد و میتوان صلحطلب بود، بیآنکه تسلیم شد.
به گزارش کبنا، ۲۳ خردادماه 1404 رژیم صهیونیستی در اقدامی نابخردانه، به خاک ایران تجاوز کرد. این حمله که با ترور جمعی از فرماندهان عالیرتبه نظامی کشور همراه بود، همراه با این پیشفرض بود که میتوانند در چند ساعت، ساختار دفاعی جمهوری اسلامی را از هم بپاشند.
اما تنها چند ساعت پس از آن حمله، فرماندهی جدید مستقر شد و تا پیش از آنکه نیم روز کامل شود، ایران پاسخهای دقیق و هوشمندانه خود را آغاز کرد. در کمتر از پانزده ساعت، موازنهای که دشمن خیال میکرد به سود او تغییر کرده، کاملاً برعکس شد و ابتکار عمل در میدان، بهدست ایران افتاد.
با گذر زمان، دقت حملات ایران بهطرز چشمگیری افزایش یافت. آنچنانکه در روزهای پایانی، تنها یک موشک پرتاب میشد و همان یک موشک با دقتی مثالزدنی، به هدف مورد نظر اصابت میکرد. این سطح از توانایی و تسلط، نشان میداد ایران نهتنها در حوزه نظامی، بلکه در عرصه مدیریت بحران و راهبردهای جنگ نیز، به بلوغی رسیده است که هیچ قدرتی در منطقه توان نادیده گرفتن آن را ندارد.
در حالیکه مقامات رژیم صهیونیستی در روزهای نخست ادعا میکردند ظرف سه روز و سپس شش روز میتوانند نظام ایران را تغییر دهند، دوازده روز از جنگ گذشت و آنها نهتنها هیچیک از اهداف خود را محقق نکردند، بلکه در نهایت خودشان بودند که خواستار آتشبس شدند. جنگی که با خیال پیروزی آغاز کرده بودند، با اضطراب و استیصال به پایان رساندند.
در طول این دوازده روز، ایران توانست با وجود حداقل هفت لایه سامانههای رهگیری دشمن، بسیاری از مراکز نظامی حیاتی رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهد. شهرکهای صهیونیستنشین در التهاب فرو رفتند، نارضایتی اجتماعی بالا گرفت، اقتصاد رژیم دچار فروپاشی روانی شد و در نهایت دولتی که آغازگر جنگ بود، ناچار شد پایان آن را از ایران طلب کند.
اگرچه دشمن ساعت چهار را زمان آتشبس اعلام کرده بود، اما ایران ساعت هفت را تعیین نمود و در آن سه ساعت پایانی، سنگینترین و دقیقترین حملات خود را به قلب مراکز حیاتی رژیم صهیونیستی انجام داد. این تصمیم، نمایش روشن از اراده سیاسی و راهبردی ایران بود که بهخوبی نشان داد کدامسو فرمانده جنگ است و چه کسی ابتکار صحنه را در دست دارد.
تمام سناریوهای اسرائیل در این نبرد شکست خوردند. آنچه قرار بود جنگی برقآسا و کوتاه باشد، به کابوسی دوازدهروزه برایشان بدل شد. در مقابل، ایران نهتنها از پس این بحران برآمد، بلکه در طی جنگ، سرمایه اجتماعی خود را نیز بازتولید کرد.
رهبر انقلاب در طول این دوازده روز، سه بار با مردم سخن گفت. هر بار سخنان ایشان نهتنها آرامش و امید را به جامعه بازگرداند، بلکه روح تازهای در کالبد ملت دمید. در شرایطی که دشمن تلاش میکرد ایران را در فضای ناامیدی و سردرگمی فروبرد، حضور و کلام رهبری، مردم را به صحنه آورد و وحدت ملی را تقویت کرد.
در شب عاشورا، در حالیکه بسیاری از رسانههای معاند و بیگانه پیشبینی میکردند رهبر انقلاب در مراسم حضور پیدا نخواهد کرد، او آمد. حضور او پیامی عمیق به ملت ایران و به دشمنانش بود. از نحوه سلام نظامی ایشان گرفته تا جملههایی که بر زبان آورد، تا فرمان خواندن «ای ایران»، همه و همه بیانگر این بود که او فرمانده اصلی این نبرد است. در همان حال که دشمنان ایران در اتاقهای تاریک خود نشستهای اضطراری برگزار میکردند، رهبر انقلاب در میان مردم بود و با آرامشی معنوی، قدرت را معنا میکرد.
این اقتدار، همان چیزی بود که رسانههای معاند را خشمگین ساخت. از رسانههای فارسیزبان خارج از کشور گرفته تا تریبونهای وابسته به دولتهای غربی، همگی تلاش کردند تصویری وارونه از واقعیت ارائه دهند. در تمام دوازده روز جنگ، این رسانهها پیوسته القا میکردند که ایران در آستانه شکست است و نظام جمهوری اسلامی تاب مقاومت ندارد. اما گذر زمان نشان داد همه آن تحلیلها، چیزی جز آرزوهایی خام و تحلیلهایی از سر کینه نبود.
جالب آنکه در بحبوحه جنگ، یکی از همین رسانههای فارسیزبان حتی با بنیامین نتانیاهو مصاحبه کرد؛ گفتوگویی که بیش از هر چیز، ماهیت جهتگیری رسانههای معاند را آشکار کرد. آنها نه تحلیلگر بیطرف، بلکه سخنگوی غیررسمی رژیم صهیونیستی بودند.
در حالیکه نیروهای ایرانی مشغول تأمین امنیت فرماندهی عالی کشور بودند، این رسانهها با بیانصافی، آن را به ترس تعبیر کردند. اما همین رسانهها وقتی نخستوزیر اسرائیل در پناهگاههای زیرزمینی جلسه برگزار میکرد، از آن با عنوان رعایت پروتکلهای امنیتی یاد کردند! این دوگانگی رفتاری نشان میداد که دشمنیشان با حقیقت، عمیقتر از دشمنیشان با ایران است.
خشم و سردرگمی رسانههای غربی، نشانه شکست آنها بود. آنها نمیتوانستند بپذیرند ایرانِ تحت تحریم و فشار، توانسته نهتنها در برابر حملهای مستقیم مقاومت کند، بلکه دشمن را به عقبنشینی وادارد. هر تحلیل و گزارشی که منتشر کردند، بیش از پیش چهره واقعیشان را عیان ساخت. در این نبرد، ایران پیروز شد و آنها شکست خوردند. این پیروزی، بیش از هر چیز، محصول رهبری آگاه، ملتی متحد و ایمانی ریشهدار بود.
رهبر انقلاب در عمل نشان داد میتوان در جهان امروز، مستقل بود و در عین حال مقتدر باقی ماند. میتوان عزت، حکمت و مصلحت را توأمان رعایت کرد، بیآنکه به هیچ قدرتی باج داد. این آموزهای است که بسیاری از رهبران جهان از درکش ناتوانند. در حالیکه در گوشهای دیگر از دنیا، برخی کشورها در برابر فشارهای آمریکا یا اروپا سر خم میکنند و حتی اقتصاد خود را در اختیار قدرتهای خارجی میگذارند، ایران مسیر دیگری برگزیده است.
پیروزی ایران در این جنگ، آغاز فصلی تازه در نظم جهانی است که در آن، مفهوم قدرت دیگر صرفاً به سلاح و ثروت محدود نیست، بلکه بر محور ایمان، استقلال و عزت میچرخد. جهان شاهد بود که ایران چگونه در برابر یکی از پیچیدهترین ائتلافهای رسانهای و نظامی ایستاد و پیروز شد. این پیروزی، معادلات بینالمللی را تغییر خواهد داد و موازنه قدرت را بهنفع ملتهایی رقم خواهد زد که دیگر نمیخواهند زیر پرچم سلطه زندگی کنند.
رهبر انقلاب در این جنگ نشان داد که میتوان مقتدر بود، بیآنکه متجاوز شد و میتوان صلحطلب بود، بیآنکه تسلیم شد.