تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۴۰
کد مطلب : ۵۰۳۰۹۹
یادداشت تحلیلی
خطکش کجومعوج انتصابات در کهگیلویه و بویراحمد / انتصاب کسانی همچون سرپرست جدید هلال احمر استان تنها در دولت وفاق امکانپذیر است!
۰
کبنا ؛یکی از مخاطبان این پایگاه خبری با ارسال یادداشتی، به موضوع انتصابات اخیر در استان کهگیلویه و بویراحمد پرداخت و با نگاهی انتقادی، آن را نشانهای از وجود معیارهای سلیقهای و نابرابر در انتخاب مدیران دانست. نویسنده این یادداشت بهویژه انتصاب سرپرست جدید جمعیت هلالاحمر استان را نمونهای روشن از این روند عنوان کرده و معتقد است چنین' انتصابهایی تنها در دولت وفاق امکانپذیر است. در ادامه میتوانید آن را بخوانید.
دقیقا سال گذشته که دولت وفاق با شعار همدلی، شایستهسالاری و استفاده از نیروهای همسو بر سر کار آمد، انتظار میرفت که انتصابها بر پایه معیارهای روشن و مبتنی بر کارآمدی انجام شود. اما در برخی موارد، آنچه در عمل شاهدیم، بیشتر شبیه به خطکشی کج و معوج است که در یکجا با وسواس میلیمتری عمل میکند و در جای دیگر بهطور کامل میشکند.
چندی پیش گفته شد یدالله رحمانی، استاندار کهگیلویه و بویراحمد، در پاسخ به استعلام یکی از گزینههای ریاست دانشگاه علمی–کاربردی استان، نزدیکی فرد به دولت وفاق و حمایت از مسعود پزشکیان را شرط تأیید دانسته بود. جالب آنکه همان فرد با وجود رأی به پزشکیان، به دلیل نداشتن شناسنامه و هویت جریانی، مورد حمایت قرار نگرفت. اگر این روایت صحیح باشد، میتوان آن را منطقی دانست؛ چراکه دولت حق دارد برای گزینش مدیران خود، معیارهای سیاسی و جریانی قائل شود. اما پرسش این است که چرا این معیار بهطور یکسان در همه انتصابات رعایت نمیشود؟
امروز شاهد ابقای برخی از مدیران دولت پیشین در استان هستیم که با لبخند به حامیان دولت وفاق مینگرند و حتی آشکارا از گزینههایی حمایت کردهاند که وابستگیشان به جریان سعید جلیلی در انتخابات "اظهر من الشمس" بوده است. چنین وضعیتی نشان میدهد خطکش انتصابات نه یکسان، بلکه سلیقهای، ذوقی و شکسته است.
نمونه تازه این ماجرا، انتصاب سرپرست جمعیت هلال احمر کهگیلویه و بویراحمد است. این انتصاب، موجی از تردید و پرسش را در افکار عمومی و نیروهای همسو با دولت برانگیخته است. باید پرسید آیا صرف حمایت یک نماینده یا نزدیکان گزینه در فارس از یکی از چهرههای سیاسی تأثیرگذار در تهران و یا ارتباط شخصی با استاندار، میتواند بر سوابق روشن و شناختهشده فرد چشم بپوشاند؟ آیا نزدیکی این سرپرست به نماینده اسبق کهگیلویه در یک مقطع و نماینده کنونی آن شهرستان در مقطع دیگر، و احتمال بالای حمایت او از سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری، بیاهمیت جلوه داده میشود؟ چگونه ممکن است چنین فردی امروز با چراغ سبز مدیریت کلان استان، سکاندار هلال احمر شود؟
اگر ادعای کارآمدی مطرح باشد، شاید این انتصاب چندان پشتوانه و توجیه منطقی نداشته باشد. شاید گزینههای کاراتری از او در این مجموعه باشند. برخی میپرسند آیا جایگاه مدیرعاملی با سفارش و ابزارهای نامرسوم هم امکانپذیر است؟ آیا این همان معیارهای شفافی است که وعده داده شده بود؟
البته به نظر میرسد جامعه و افکار عمومی چندان پیگیر یا حساس به این انتصابات نباشد. اما واقعیت این است که نحوه انتخاب مدیران و عملکردشان روزبهروز فاصلهای عمیقتر بین بدنه مردمی دولت و تصمیمگیرندگان ایجاد میکند. شکافی که هرچه میگذرد، بزرگتر میشود و سرمایه اجتماعی را تهدید میکند.
تصور کنید اگر دولت سعید جلیلی بر سر کار آمده بود یا حتی دولت شهید رئیسی ادامه پیدا کرده بود، آیا امکان داشت مدیران ناکارآمد ابقا شوند؟ آیا مجال مییافتند حامیان دیروز آن جریانها امروز بر صدر بنشینند؟ به نظر میرسد در دولت وفاق، اتوبانی هموار برای غیروفاقیها گشوده شده است و این روزها بیش از همه، مخالفان و ناهمسویان با گفتمان دولت، سرود کامیابی میخوانند.
در این بین، بازندگان اصلی کسانی هستند که در روزهای سخت انتخابات، صادقانه پای دولت ایستادند و با همه توان از آن حمایت کردند. برخی از حامیان واقعی امروز احساس میکنند برای چندمین بار در کهگیلویه و بویراحمد، بازی خوردهاند و سهمشان تنها تماشای صحنهای است که در آن با برخی ابزارهای نامرسوم بر مسند مینشینند.
دقیقا سال گذشته که دولت وفاق با شعار همدلی، شایستهسالاری و استفاده از نیروهای همسو بر سر کار آمد، انتظار میرفت که انتصابها بر پایه معیارهای روشن و مبتنی بر کارآمدی انجام شود. اما در برخی موارد، آنچه در عمل شاهدیم، بیشتر شبیه به خطکشی کج و معوج است که در یکجا با وسواس میلیمتری عمل میکند و در جای دیگر بهطور کامل میشکند.
چندی پیش گفته شد یدالله رحمانی، استاندار کهگیلویه و بویراحمد، در پاسخ به استعلام یکی از گزینههای ریاست دانشگاه علمی–کاربردی استان، نزدیکی فرد به دولت وفاق و حمایت از مسعود پزشکیان را شرط تأیید دانسته بود. جالب آنکه همان فرد با وجود رأی به پزشکیان، به دلیل نداشتن شناسنامه و هویت جریانی، مورد حمایت قرار نگرفت. اگر این روایت صحیح باشد، میتوان آن را منطقی دانست؛ چراکه دولت حق دارد برای گزینش مدیران خود، معیارهای سیاسی و جریانی قائل شود. اما پرسش این است که چرا این معیار بهطور یکسان در همه انتصابات رعایت نمیشود؟
امروز شاهد ابقای برخی از مدیران دولت پیشین در استان هستیم که با لبخند به حامیان دولت وفاق مینگرند و حتی آشکارا از گزینههایی حمایت کردهاند که وابستگیشان به جریان سعید جلیلی در انتخابات "اظهر من الشمس" بوده است. چنین وضعیتی نشان میدهد خطکش انتصابات نه یکسان، بلکه سلیقهای، ذوقی و شکسته است.
نمونه تازه این ماجرا، انتصاب سرپرست جمعیت هلال احمر کهگیلویه و بویراحمد است. این انتصاب، موجی از تردید و پرسش را در افکار عمومی و نیروهای همسو با دولت برانگیخته است. باید پرسید آیا صرف حمایت یک نماینده یا نزدیکان گزینه در فارس از یکی از چهرههای سیاسی تأثیرگذار در تهران و یا ارتباط شخصی با استاندار، میتواند بر سوابق روشن و شناختهشده فرد چشم بپوشاند؟ آیا نزدیکی این سرپرست به نماینده اسبق کهگیلویه در یک مقطع و نماینده کنونی آن شهرستان در مقطع دیگر، و احتمال بالای حمایت او از سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری، بیاهمیت جلوه داده میشود؟ چگونه ممکن است چنین فردی امروز با چراغ سبز مدیریت کلان استان، سکاندار هلال احمر شود؟
اگر ادعای کارآمدی مطرح باشد، شاید این انتصاب چندان پشتوانه و توجیه منطقی نداشته باشد. شاید گزینههای کاراتری از او در این مجموعه باشند. برخی میپرسند آیا جایگاه مدیرعاملی با سفارش و ابزارهای نامرسوم هم امکانپذیر است؟ آیا این همان معیارهای شفافی است که وعده داده شده بود؟
البته به نظر میرسد جامعه و افکار عمومی چندان پیگیر یا حساس به این انتصابات نباشد. اما واقعیت این است که نحوه انتخاب مدیران و عملکردشان روزبهروز فاصلهای عمیقتر بین بدنه مردمی دولت و تصمیمگیرندگان ایجاد میکند. شکافی که هرچه میگذرد، بزرگتر میشود و سرمایه اجتماعی را تهدید میکند.
تصور کنید اگر دولت سعید جلیلی بر سر کار آمده بود یا حتی دولت شهید رئیسی ادامه پیدا کرده بود، آیا امکان داشت مدیران ناکارآمد ابقا شوند؟ آیا مجال مییافتند حامیان دیروز آن جریانها امروز بر صدر بنشینند؟ به نظر میرسد در دولت وفاق، اتوبانی هموار برای غیروفاقیها گشوده شده است و این روزها بیش از همه، مخالفان و ناهمسویان با گفتمان دولت، سرود کامیابی میخوانند.
در این بین، بازندگان اصلی کسانی هستند که در روزهای سخت انتخابات، صادقانه پای دولت ایستادند و با همه توان از آن حمایت کردند. برخی از حامیان واقعی امروز احساس میکنند برای چندمین بار در کهگیلویه و بویراحمد، بازی خوردهاند و سهمشان تنها تماشای صحنهای است که در آن با برخی ابزارهای نامرسوم بر مسند مینشینند.