تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۵۴
کد مطلب : ۴۹۹۱۹۵
کبنا گزارش میدهد
بازتولید تعصب در انتصابات: زنگ خطری برای توسعه استان کهگیلویه و بویراحمد
۰
کبنا ؛در حالیکه استان کهگیلویه و بویراحمد سالهاست با چالشهای توسعهنیافتگی، بعضاً ضعف مدیریتی و مشکلات ساختاری دستوپنجه نرم میکند، همچنان ردپای نگاههای سنتی، طایفهای و منطقهمحور در فرآیند انتصابات مدیریتی به چشم میخورد. بهتازگی، یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج با انتشار یادداشتی، نسبت به تکرار این رویهها هشدار داده و آن را مانعی جدی در مسیر شایستهسالاری و کارآمدی دانسته است.
شیرعلی خرامین در این یادداشت، بیآنکه به مصادیق خاص اشاره کند، تأکید کرده است که تقابلهای منطقهای و طایفهای نهتنها فرصتها را محدود میکند، بلکه بستری برای دامنزدن به اختلافات اجتماعی و سیاسی فراهم میآورد. به باور او، هم نگاه حذفگرایانه به یک طایفه یا جغرافیای خاص نادرست است و هم گماردن مدیران بر اساس نسبتهای قومی یا منطقهای بدون در نظر گرفتن شایستگیها و کارنامه اجرایی، مایه تأسف و پسرفت خواهد بود.
خرامین معتقد است بخش زیادی از عقبماندگیهای تاریخی استان کهگیلویه و بویراحمد، از تنگسرخ تا دنا و مارون، محصول تصمیمات نادرست، ناکارآمدیهای مدیریتی و سادهلوحی برخی مدیران بومی بوده است. او در عین حال تصریح کرده که بسیاری از دستاوردهای استان نیز مدیون تلاش مدیران شایستهای بوده که صرفنظر از بومی یا غیربومی بودنشان، با تخصص و تعهد عمل کردهاند.
در این زمینه، برخی جامعهشناسان نیز ریشههای این نوع نگاهها را در ساختار سنتی قدرت در استان و سهمخواهیهای طایفهای میدانند. به گفته یک جامعهشناس و پژوهشگر حوزه توسعه، در جوامعی که هویتهای قومی و طایفهای نقش پررنگتری از هویت ملی ایفا میکنند، فرآیندهای اداری و مدیریتی نیز دستخوش همین مناسبات میشود. وی هشدار میدهد: «وقتی شایستهسالاری جای خود را به معادلات طایفهای میدهد، نهتنها اعتماد عمومی نسبت به نظام مدیریتی کاهش مییابد، بلکه بهرهوری نیز به شدت آسیب میبیند.»
از سوی دیگر، تحلیلگران سیاسی معتقدند که تمرکز بیشازحد بر بومی یا غیربومی بودن مدیران، خود نشانهای از فقر گفتمان توسعهمحور در فضای سیاسی استان است. نگاه کمّی به حضور افراد از یک جغرافیای خاص در بدنه مدیریتی، به جای ارزیابی کیفی و کارنامهمحور، مسیر اصلاح و پیشرفت را ناهموار کرده است.
به نظر میرسد که برای عبور از چرخه معیوب ناکارآمدی و باز کردن مسیر توسعه، استان بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف شاخصهای انتصاب و ارزیابی مدیران است. شاخصهایی که نه بر پایه نسبتهای طایفهای، بلکه بر اساس معیارهای علمی، تجربه، توانمندی، صداقت و کارنامه اجرایی شکل گیرد.
شیرعلی خرامین در این یادداشت، بیآنکه به مصادیق خاص اشاره کند، تأکید کرده است که تقابلهای منطقهای و طایفهای نهتنها فرصتها را محدود میکند، بلکه بستری برای دامنزدن به اختلافات اجتماعی و سیاسی فراهم میآورد. به باور او، هم نگاه حذفگرایانه به یک طایفه یا جغرافیای خاص نادرست است و هم گماردن مدیران بر اساس نسبتهای قومی یا منطقهای بدون در نظر گرفتن شایستگیها و کارنامه اجرایی، مایه تأسف و پسرفت خواهد بود.
خرامین معتقد است بخش زیادی از عقبماندگیهای تاریخی استان کهگیلویه و بویراحمد، از تنگسرخ تا دنا و مارون، محصول تصمیمات نادرست، ناکارآمدیهای مدیریتی و سادهلوحی برخی مدیران بومی بوده است. او در عین حال تصریح کرده که بسیاری از دستاوردهای استان نیز مدیون تلاش مدیران شایستهای بوده که صرفنظر از بومی یا غیربومی بودنشان، با تخصص و تعهد عمل کردهاند.
در این زمینه، برخی جامعهشناسان نیز ریشههای این نوع نگاهها را در ساختار سنتی قدرت در استان و سهمخواهیهای طایفهای میدانند. به گفته یک جامعهشناس و پژوهشگر حوزه توسعه، در جوامعی که هویتهای قومی و طایفهای نقش پررنگتری از هویت ملی ایفا میکنند، فرآیندهای اداری و مدیریتی نیز دستخوش همین مناسبات میشود. وی هشدار میدهد: «وقتی شایستهسالاری جای خود را به معادلات طایفهای میدهد، نهتنها اعتماد عمومی نسبت به نظام مدیریتی کاهش مییابد، بلکه بهرهوری نیز به شدت آسیب میبیند.»
از سوی دیگر، تحلیلگران سیاسی معتقدند که تمرکز بیشازحد بر بومی یا غیربومی بودن مدیران، خود نشانهای از فقر گفتمان توسعهمحور در فضای سیاسی استان است. نگاه کمّی به حضور افراد از یک جغرافیای خاص در بدنه مدیریتی، به جای ارزیابی کیفی و کارنامهمحور، مسیر اصلاح و پیشرفت را ناهموار کرده است.
به نظر میرسد که برای عبور از چرخه معیوب ناکارآمدی و باز کردن مسیر توسعه، استان بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف شاخصهای انتصاب و ارزیابی مدیران است. شاخصهایی که نه بر پایه نسبتهای طایفهای، بلکه بر اساس معیارهای علمی، تجربه، توانمندی، صداقت و کارنامه اجرایی شکل گیرد.