تاریخ انتشار
شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۱۵
کد مطلب : ۵۰۲۵۴۱
کبنا بررسی کرد؛
کهگیلویه و بویراحمد و رؤیای توسعه / چرا کهگیلویه و بویراحمد سهمی از مگاپروژهها ندارد؟ / نباید اجرای پروژهها به مدیران و نمایندگان گره بخورد / لزوم طراحی یک برنامه بلندمدت توسط استانداری
۰
کبنا ؛
کهگیلویه و بویراحمد با وجود برخورداری از منابع طبیعی ارزشمند، همچنان در حاشیه توسعه صنعتی کشور باقی مانده است. در حالیکه استانهای همجوار با اجرای مگاپروژههای اقتصادی بهسوی رشد و اشتغالزایی حرکت کردهاند، این استان همچنان درگیر نبود ارادهای منسجم برای تعریف و پیشبرد طرحهای کلان است.
به گزارش کبنا، استان کهگیلویه و بویراحمد، با تمام ظرفیتهای طبیعی و انسانیاش، همچنان یکی از استانهای توسعهنیافته کشور به شمار میرود. واحد صنعتی بزرگی در این استان شکل نگرفته، نرخ بیکاری بالاست، تورم در سطح نگرانکنندهای قرار دارد و رشد اقتصادی نسبت به سایر استانهای کشور اندک است. بسیاری از جوانان تحصیلکرده نیز برای یافتن شغل و زندگی بهتر، ناگزیر از ترک زادگاه خود به مقصد استانهای دیگرند.
یکی از ریشههای اصلی این وضعیت، نبودِ پروژههای کلان صنعتی و تولیدی در استان است. این در حالی است که در استانهای همجوار، پروژههایی با ابعاد بزرگ اقتصادی بهصورت گسترده در حال فعالیتاند. برای مثال فولاد مبارکه در اصفهان، معدن چادرملو و نیروگاههای خورشیدی در یزد و صنایع فرآوری معدنی در خراسان رضوی. این پروژهها نهتنها موجب اشتغالزایی پایدار شدهاند، بلکه به رشد درآمدی استانها نیز کمک کردهاند.
نکته قابل تأمل آن است که استان کهگیلویه و بویراحمد، نسبت به برخی از این استانها از منابع طبیعی بهویژه منابع آبی، وضعیت بهتری دارد. در حالی که میانگین بارش سالانه در یزد به زحمت به ۸۰ میلیمتر میرسد، کهگیلویه و بویراحمد با اقلیم کوهستانیاش از بارشهای فراوان و منابع آبی متعدد برخوردار است. با این حال، سهمی از صنایع آببر یا حتی صنایع کممصرف هم نصیب این استان نشده است. همین مقایسه ساده نشان میدهد که مشکل اصلی استان، فقدان طرح نیست، بلکه فقدان اراده برای اجرای آن است.
پاسخ به این شرایط، نیازمند تعریف و اجرای مگاپروژههایی متناسب با مزیتهای بومی است. طرحهایی که بتوانند نهتنها شغل ایجاد کنند، بلکه استان را از وضعیت مصرفکنندگی خارج و به تولیدکننده تبدیل کنند. پروژههایی که زیرساخت ایجاد کنند، سرمایه جذب کنند و انگیزه مهاجرت معکوس را تقویت کنند. اما چرا تاکنون چنین پروژههایی در کهگیلویه و بویراحمد تعریف و اجرا نشدهاند؟
به نظر میرسد بسیاری از مدیران و نمایندگان استان، بهجای آنکه افق نگاه خود را به سالهای آینده گره بزنند، در افق کوتاهمدت دوره مسئولیتشان متوقف ماندهاند. گویا آنها نگراناند که پروژهای کلان در دوران مسئولیتشان آغاز شود، اما در همان دوره به نتیجه نرسد و دستاوردی قابل ارائه برای آنها بهجا نگذارد. همین ذهنیت موجب شده که از تعریف طرحهای بزرگ، گریزان باشند و ترجیح دهند در همان پروژههای مقطعی و زودبازده باقی بمانند.
اما راه برونرفت از این دور باطل، تعریف یک برنامه بلندمدت است که فراتر از مدیران و نمایندگان باشد و اجرای آن به افراد گره نخورد. این برنامه باید توسط نهاد حاکمیتی استان یعنی استانداری طراحی و تثبیت شود. به گونهای که هر مدیر یا مسئولی که به دستگاههای استان میآید، صرفاً مسئول اجرای بخشی از آن برنامه باشد. در واقع، مدیران باید مجری نقشه راهی باشند که از قبل طراحی شده و بر اساس منابع، نیازها و ظرفیتهای بومی شکل گرفته است.
در این چارچوب، میتوان طرحهایی مانند احداث شهرکهای کشاورزی صنعتی بر پایه انرژی خورشیدی و آبی، توسعه نیروگاههای کوچک برقآبی در مناطق کوهستانی، فرآوری گیاهان دارویی و احداث صنایع پاییندستی در حوزه معادن را بهعنوان مگاپروژههای محوری تعریف کرد. این پروژهها علاوه بر ایجاد شغل، به تقویت زیرساختهای منطقهای و بازگشت سرمایه نیز کمک میکنند. برای مثال، احداث یک شهرک گیاهان دارویی در منطقهای مانند دیشموک یا چاروسا میتواند ضمن اشتغالزایی، استان را در زنجیره صادرات قرار دهد.
نکته مهم دیگر، طراحی یک فرایند دقیق برای ارزیابی عملکرد مدیران بر اساس میزان پیشرفت در اجرای این برنامه است. به عبارتی، اگر مدیری در تحقق اهداف برنامه ناتوان باشد، اساساً نباید در جایگاه خود باقی بماند. این فرایند، شفافیت در انتصابات را افزایش میدهد، نفوذهای سیاسی را کاهش میدهد و انگیزهها را معطوف به بهرهوری و کارآمدی میکند.
در کنار این ساختار اجرایی، توجه به تأمین مالی پروژهها نیز ضروری است. متأسفانه تجربههای گذشته نشان داده که برخی از پروژههای اقتصادی استان با اینکه در داخل استان اجرا شدهاند، اما منابع مالیشان در اختیار بانکهای خارج از استان بوده است. این یعنی کهگیلویه و بویراحمد صرفاً میزبان پروژههاست، نه منتفع از آنها. با تعریف پروژههای بومی و مدیریت مالی آنها در داخل استان، میتوان جریان مالی را به سمت بانکهای استان هدایت کرد و از محل آن، پروژههای دیگر را نیز تأمین مالی کرد.
بهبیان دیگر، اگر برنامهای مدون و غیرشخصمحور تدوین شود، کهگیلویه و بویراحمد میتواند طی یک بازه زمانی مشخص به قطب جدیدی از تولید و اشتغال در کشور تبدیل شود. این تنها راه عبور از وضعیت فعلی است.
به گزارش کبنا، استان کهگیلویه و بویراحمد، با تمام ظرفیتهای طبیعی و انسانیاش، همچنان یکی از استانهای توسعهنیافته کشور به شمار میرود. واحد صنعتی بزرگی در این استان شکل نگرفته، نرخ بیکاری بالاست، تورم در سطح نگرانکنندهای قرار دارد و رشد اقتصادی نسبت به سایر استانهای کشور اندک است. بسیاری از جوانان تحصیلکرده نیز برای یافتن شغل و زندگی بهتر، ناگزیر از ترک زادگاه خود به مقصد استانهای دیگرند.
یکی از ریشههای اصلی این وضعیت، نبودِ پروژههای کلان صنعتی و تولیدی در استان است. این در حالی است که در استانهای همجوار، پروژههایی با ابعاد بزرگ اقتصادی بهصورت گسترده در حال فعالیتاند. برای مثال فولاد مبارکه در اصفهان، معدن چادرملو و نیروگاههای خورشیدی در یزد و صنایع فرآوری معدنی در خراسان رضوی. این پروژهها نهتنها موجب اشتغالزایی پایدار شدهاند، بلکه به رشد درآمدی استانها نیز کمک کردهاند.
نکته قابل تأمل آن است که استان کهگیلویه و بویراحمد، نسبت به برخی از این استانها از منابع طبیعی بهویژه منابع آبی، وضعیت بهتری دارد. در حالی که میانگین بارش سالانه در یزد به زحمت به ۸۰ میلیمتر میرسد، کهگیلویه و بویراحمد با اقلیم کوهستانیاش از بارشهای فراوان و منابع آبی متعدد برخوردار است. با این حال، سهمی از صنایع آببر یا حتی صنایع کممصرف هم نصیب این استان نشده است. همین مقایسه ساده نشان میدهد که مشکل اصلی استان، فقدان طرح نیست، بلکه فقدان اراده برای اجرای آن است.
پاسخ به این شرایط، نیازمند تعریف و اجرای مگاپروژههایی متناسب با مزیتهای بومی است. طرحهایی که بتوانند نهتنها شغل ایجاد کنند، بلکه استان را از وضعیت مصرفکنندگی خارج و به تولیدکننده تبدیل کنند. پروژههایی که زیرساخت ایجاد کنند، سرمایه جذب کنند و انگیزه مهاجرت معکوس را تقویت کنند. اما چرا تاکنون چنین پروژههایی در کهگیلویه و بویراحمد تعریف و اجرا نشدهاند؟
به نظر میرسد بسیاری از مدیران و نمایندگان استان، بهجای آنکه افق نگاه خود را به سالهای آینده گره بزنند، در افق کوتاهمدت دوره مسئولیتشان متوقف ماندهاند. گویا آنها نگراناند که پروژهای کلان در دوران مسئولیتشان آغاز شود، اما در همان دوره به نتیجه نرسد و دستاوردی قابل ارائه برای آنها بهجا نگذارد. همین ذهنیت موجب شده که از تعریف طرحهای بزرگ، گریزان باشند و ترجیح دهند در همان پروژههای مقطعی و زودبازده باقی بمانند.
اما راه برونرفت از این دور باطل، تعریف یک برنامه بلندمدت است که فراتر از مدیران و نمایندگان باشد و اجرای آن به افراد گره نخورد. این برنامه باید توسط نهاد حاکمیتی استان یعنی استانداری طراحی و تثبیت شود. به گونهای که هر مدیر یا مسئولی که به دستگاههای استان میآید، صرفاً مسئول اجرای بخشی از آن برنامه باشد. در واقع، مدیران باید مجری نقشه راهی باشند که از قبل طراحی شده و بر اساس منابع، نیازها و ظرفیتهای بومی شکل گرفته است.
در این چارچوب، میتوان طرحهایی مانند احداث شهرکهای کشاورزی صنعتی بر پایه انرژی خورشیدی و آبی، توسعه نیروگاههای کوچک برقآبی در مناطق کوهستانی، فرآوری گیاهان دارویی و احداث صنایع پاییندستی در حوزه معادن را بهعنوان مگاپروژههای محوری تعریف کرد. این پروژهها علاوه بر ایجاد شغل، به تقویت زیرساختهای منطقهای و بازگشت سرمایه نیز کمک میکنند. برای مثال، احداث یک شهرک گیاهان دارویی در منطقهای مانند دیشموک یا چاروسا میتواند ضمن اشتغالزایی، استان را در زنجیره صادرات قرار دهد.
نکته مهم دیگر، طراحی یک فرایند دقیق برای ارزیابی عملکرد مدیران بر اساس میزان پیشرفت در اجرای این برنامه است. به عبارتی، اگر مدیری در تحقق اهداف برنامه ناتوان باشد، اساساً نباید در جایگاه خود باقی بماند. این فرایند، شفافیت در انتصابات را افزایش میدهد، نفوذهای سیاسی را کاهش میدهد و انگیزهها را معطوف به بهرهوری و کارآمدی میکند.
در کنار این ساختار اجرایی، توجه به تأمین مالی پروژهها نیز ضروری است. متأسفانه تجربههای گذشته نشان داده که برخی از پروژههای اقتصادی استان با اینکه در داخل استان اجرا شدهاند، اما منابع مالیشان در اختیار بانکهای خارج از استان بوده است. این یعنی کهگیلویه و بویراحمد صرفاً میزبان پروژههاست، نه منتفع از آنها. با تعریف پروژههای بومی و مدیریت مالی آنها در داخل استان، میتوان جریان مالی را به سمت بانکهای استان هدایت کرد و از محل آن، پروژههای دیگر را نیز تأمین مالی کرد.
بهبیان دیگر، اگر برنامهای مدون و غیرشخصمحور تدوین شود، کهگیلویه و بویراحمد میتواند طی یک بازه زمانی مشخص به قطب جدیدی از تولید و اشتغال در کشور تبدیل شود. این تنها راه عبور از وضعیت فعلی است.