تاریخ انتشار
چهارشنبه ۴ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۴۲
کد مطلب : ۵۰۱۲۰۰
یادداشتی از احسان خانمحمدی؛
در ستایش نیروهای نظامی که جانبرکف از میهن دفاع کردند / آنان که دیده نمیشوند، اما ستون امنیتاند / آنها که با مرگآگاهی جان دادند تا ایران زنده بماند
۰
کبنا ؛یادداشتی از احسان خانمحمدی| در بحبوحه یکی از حساسترین لحظات تاریخ معاصر ایران، هنگامی که رژیم صهیونیستی در اقدامی متجاوزانه به خاک جمهوری اسلامی ایران حمله کرد، چشم جهانیان به خاورمیانه و بیش از همه به کشور ایران دوخته شد. در این بین، آنچه بسیاری از دوربینها و تحلیلها از آن غافل شدند، نقشی بود که نیروهای نظامی کشور در مهار این بحران ایفا کردند.
در هر جنگی، معمولاً تمرکز رسانهها و افکار عمومی بر آسیبهایی است که به غیرنظامیان وارد میشود. در واقع بیشترین سوگ و غم برای غیرنظامیان است و در بازنمایی رسانهای این غیرنظامیان هستند که بسیار پررنگ و برجسته بازنمایی میشوند. درست است که جان یک غیرنظامیِ بیگناه، فاجعهای انسانی است و باید محل توجه و تأسف باشد؛ اما روشن نیست که چرا همواره، جان نظامیان در حاشیه این غم و سوگ قرار میگیرد. معلوم نیست چرا هرگاه یک نیروی نظامی جان خود را در راه دفاع از میهن میدهد، همدلیها و پوشش رسانهای بسیار کمتر از موارد مشابه در حوزه غیرنظامی است.
در جریان تجاوز اخیر اسرائیل به خاک ایران، این حقیقت تلخ یکبار دیگر خود را نشان داد. درست در همان لحظات نخست تهاجم، شماری از فرماندهان نظامی کشور، از جمله سرداران ارزشمندی که سالها در صف مقدم امنیت ملی حضور داشتند، هدف ترور قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. فقدان این چهرهها بهعنوان یک ضایعه برای ساختار نظامی، ضربهای عاطفی به وجدان ملی نیز بود.
آنچه در این میان اهمیت دارد، جایگاه انسانی و اخلاقیِ نیروهای نظامی است. چه یک سرباز ساده و چه یک فرمانده عالیرتبه، همگی حامل یک بار انسانیاند که در تحلیلهای سردِ سیاسی و نظامی، گاهی به فراموشی سپرده میشود. روشن است که نظامیان تنها مهرههای یک صفحه شطرنج نیستند؛ آنها انسانهایی با هزاران آرزو و تاریخچه زندگی هستند و هر کدام همچون دیگر انسانها امیدها، برنامهها، اهداف و دلهرههایی در زندگی شخصی خود دارند. آنها انسانهایی هستند که در زمان صلح همچون سایهای ناپیدا، آرامش را ممکن میسازند و در زمان بحران، نخستین کسانیاند که جان بر کف مینهند.
در برابر تهاجم اسرائیل، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با صلابت همیشگی خود، پیشانی مقاومت شدند. آنان بار دیگر نشان دادند که خطوط قرمز نظام اسلامی، خاک این مرز و بوم و امنیت مردم آن است. ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز، با تجربه و نظم حرفهای خود، مسئولیت بخشهایی از پدافند و مقابله را برعهده گرفت. نیروی انتظامی، در حفظ امنیت داخلی، نقشآفرینی کرد. بسیج نیز با حضور گسترده و داوطلبانه، تبدیل به بازوی مردمی دفاع شد.
این همافزایی نهادی و سازمانی، حاصل سالها تلاش در راستای انسجام امنیتی کشور بود. در بسیاری از کشورهای دیگر، این سطح از هماهنگی بین نیروهای مسلح تنها در تئوری مطرح میشود، اما در ایران، به مدد تجربههای گذشته و بهویژه جنگ تحمیلی عراق که 36 سال از آن میگذرد، پیوندی واقعی و کارآمد بین نیروها شکل گرفته است.
فراموش نکنیم که در نبردهای امروزی، دشمن علاوه بر حمله نظامی، با جنگ روانی، تولید وحشت عمومی و ایجاد تفرقه و تخریب سرمایههای اجتماعی وارد میدان میشود. در چنین شرایطی، نیروهای نظامی ایران با هوشمندی، آرامش روانی جامعه را نیز حفظ کردند. اعلامهای سریع و دقیق ستاد کل نیروهای مسلح و انتصابات سریع جایگزین فرماندهان شهید، همگی نشان از بلوغ نهادی دفاعی کشور داشت.
در ادبیات جنگ، همواره شهیدان غیرنظامی، با مظلومیتشان در دلها مینشینند. اما در کنار این مظلومیت، نباید شجاعت و مرگآگاهی نیروهای نظامی را از یاد برد. کسی که میداند هدف دشمن است و باز هم در میدان میماند، اوج قهرمانی را معنا میکند.
نیروهای نظامی ایران، در بحران اخیر نشان دادند که در متن جامعه حضور دارند. آنان از میان مردماند، برای مردم میجنگند و در نهایت، جانشان را برای مردم فدا میکنند. پس جای آن است که آنان نیز در حافظه عمومی این ملت، جایگاهی بسیار والا بیابند. بنابراین لازم است از این پس، در تحلیلها و خبرها، در مستندات و کتابها، در هنر و ادبیات، و در خاطرهنگاری و روایت، سهمی شایسته برای این مردان خاموش در نظر بگیریم.
در پایان، یاد همه سرداران و سربازانی که در روزهای اخیر، روشنایی امنیت را با خون خود خریدند و آگاهانه جان دادند تا این مردم در امنیت زندگی کنند را گرامی میداریم.
در هر جنگی، معمولاً تمرکز رسانهها و افکار عمومی بر آسیبهایی است که به غیرنظامیان وارد میشود. در واقع بیشترین سوگ و غم برای غیرنظامیان است و در بازنمایی رسانهای این غیرنظامیان هستند که بسیار پررنگ و برجسته بازنمایی میشوند. درست است که جان یک غیرنظامیِ بیگناه، فاجعهای انسانی است و باید محل توجه و تأسف باشد؛ اما روشن نیست که چرا همواره، جان نظامیان در حاشیه این غم و سوگ قرار میگیرد. معلوم نیست چرا هرگاه یک نیروی نظامی جان خود را در راه دفاع از میهن میدهد، همدلیها و پوشش رسانهای بسیار کمتر از موارد مشابه در حوزه غیرنظامی است.
در جریان تجاوز اخیر اسرائیل به خاک ایران، این حقیقت تلخ یکبار دیگر خود را نشان داد. درست در همان لحظات نخست تهاجم، شماری از فرماندهان نظامی کشور، از جمله سرداران ارزشمندی که سالها در صف مقدم امنیت ملی حضور داشتند، هدف ترور قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. فقدان این چهرهها بهعنوان یک ضایعه برای ساختار نظامی، ضربهای عاطفی به وجدان ملی نیز بود.
آنچه در این میان اهمیت دارد، جایگاه انسانی و اخلاقیِ نیروهای نظامی است. چه یک سرباز ساده و چه یک فرمانده عالیرتبه، همگی حامل یک بار انسانیاند که در تحلیلهای سردِ سیاسی و نظامی، گاهی به فراموشی سپرده میشود. روشن است که نظامیان تنها مهرههای یک صفحه شطرنج نیستند؛ آنها انسانهایی با هزاران آرزو و تاریخچه زندگی هستند و هر کدام همچون دیگر انسانها امیدها، برنامهها، اهداف و دلهرههایی در زندگی شخصی خود دارند. آنها انسانهایی هستند که در زمان صلح همچون سایهای ناپیدا، آرامش را ممکن میسازند و در زمان بحران، نخستین کسانیاند که جان بر کف مینهند.
در برابر تهاجم اسرائیل، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با صلابت همیشگی خود، پیشانی مقاومت شدند. آنان بار دیگر نشان دادند که خطوط قرمز نظام اسلامی، خاک این مرز و بوم و امنیت مردم آن است. ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز، با تجربه و نظم حرفهای خود، مسئولیت بخشهایی از پدافند و مقابله را برعهده گرفت. نیروی انتظامی، در حفظ امنیت داخلی، نقشآفرینی کرد. بسیج نیز با حضور گسترده و داوطلبانه، تبدیل به بازوی مردمی دفاع شد.
این همافزایی نهادی و سازمانی، حاصل سالها تلاش در راستای انسجام امنیتی کشور بود. در بسیاری از کشورهای دیگر، این سطح از هماهنگی بین نیروهای مسلح تنها در تئوری مطرح میشود، اما در ایران، به مدد تجربههای گذشته و بهویژه جنگ تحمیلی عراق که 36 سال از آن میگذرد، پیوندی واقعی و کارآمد بین نیروها شکل گرفته است.
فراموش نکنیم که در نبردهای امروزی، دشمن علاوه بر حمله نظامی، با جنگ روانی، تولید وحشت عمومی و ایجاد تفرقه و تخریب سرمایههای اجتماعی وارد میدان میشود. در چنین شرایطی، نیروهای نظامی ایران با هوشمندی، آرامش روانی جامعه را نیز حفظ کردند. اعلامهای سریع و دقیق ستاد کل نیروهای مسلح و انتصابات سریع جایگزین فرماندهان شهید، همگی نشان از بلوغ نهادی دفاعی کشور داشت.
در ادبیات جنگ، همواره شهیدان غیرنظامی، با مظلومیتشان در دلها مینشینند. اما در کنار این مظلومیت، نباید شجاعت و مرگآگاهی نیروهای نظامی را از یاد برد. کسی که میداند هدف دشمن است و باز هم در میدان میماند، اوج قهرمانی را معنا میکند.
نیروهای نظامی ایران، در بحران اخیر نشان دادند که در متن جامعه حضور دارند. آنان از میان مردماند، برای مردم میجنگند و در نهایت، جانشان را برای مردم فدا میکنند. پس جای آن است که آنان نیز در حافظه عمومی این ملت، جایگاهی بسیار والا بیابند. بنابراین لازم است از این پس، در تحلیلها و خبرها، در مستندات و کتابها، در هنر و ادبیات، و در خاطرهنگاری و روایت، سهمی شایسته برای این مردان خاموش در نظر بگیریم.
در پایان، یاد همه سرداران و سربازانی که در روزهای اخیر، روشنایی امنیت را با خون خود خریدند و آگاهانه جان دادند تا این مردم در امنیت زندگی کنند را گرامی میداریم.