تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۲۳:۰۹
کد مطلب : ۴۹۹۶۸۲
وقتی حامیان دولت تماشاچی میشوند
تحلیلی جامعهشناختی از سازوکار انتصابات بعد از پیروزی پزشکیان در کهگیلویه و بویراحمد / فرصتی که برای بازسازی سرمایه اجتماعی بود، چگونه به انحصارگرایی انجامید؟
۰
کبنا ؛در شرایطی که انتظار میرفت پس از انتخابات، حامیان دولت سهمی در بازسازی مدیریتی استان داشته باشند، شواهد نشان میدهد که نقشآفرینی اصلی در دست چهرههایی است که حتی در متن این پیروزی قرار نداشتند.
به گزارش کبنا، چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، از دلِ فضایی پرابهام، با پیروزی چهرهای رقم خورد که تا روزهای پایانی رقابت، کمتر تحلیلگری بر شانس نهاییاش تأکید میکرد. مسعود پزشکیان، در سایهی دوگانهسازی صریح و تمرکز بر آرای سلبیِ رقیبش، و فعالیت مداوم حامیانش پیروز کارزار شد. این پیروزی، هرچند برای برخی غیرمنتظره بود، اما در بطن خود حامل پیام آشکاری از سوی جامعه بود: میل به عقلانیت، نیاز به صداقت، و خستگی از نزاعهای ایدئولوژیک.
اما همه چیز به پیروزی در صندوق رأی ختم نمیشود. در نگاهی جامعهشناختی، انتخابات صرفاً مراسمی دمکراتیک نیست، بلکه فرصتِ بازسازی سرمایهی اجتماعی است. در استان کهگیلویه و بویراحمد، بسیاری از نیروهای اصلاحطلب، اعتدالی و مستقل، در شرایطی دشوار و با حداقل امکانات، برای به ثمر نشستن این پیروزی تلاش کردند. آنها نه در آرزوی منصب، بلکه به امید بازگشت عقل و تدبیر به سیاست، روز و شب جنگیدند.
با این حال، اکنون که به دور از هیاهوی انتخاباتی، نوبت به چینش ساختارهای اجرایی در استان رسیده، ظاهراً سازِ دیگری کوک شده است. نخستین انتصاب استاندار جدید در کشور در کهگیلویه و بویراحمد بود و امید را در دل حامیان زنده کرد؛ اما دیری نپایید که رشتهها پنبه شد. انتصابات بعدی نه تنها در هماهنگی با نیروهای فعال در ستاد پزشکیان نبود، بلکه در مواردی حتی میان طیف مخالفان او نیز از چهرههای شایسته خبری نبود.
نکته نگرانکنندهتر، ورود بیواسطه و صریح سه نماینده استان کهگیلویه و بویراحمد در فرآیند انتصابات است. بهنظر میرسد که نه تنها سلیقهی سیاسی حامیان دولت نادیده گرفته شده، بلکه سهمخواهی سنتی، جای شایستهسالاری را گرفته است. این وضعیت، بازتاب نوعی پارادوکس در نظام حکمرانی محلی است: رأی مردم به پزشکیان بود، اما قدرت چانهزنی در انتصابات به نمایندگانی رسیده که در بهترین حالت، در حاشیهی این پیروزی ایستاده بودند.
در علم سیاست، چنین واگراییای میان «برآیند انتخاب» و «فرآیند اداره» به تضعیف سرمایهی اجتماعی و اعتماد عمومی میانجامد. آنهایی که به عشق تغییر به میدان آمدند، وقتی ببینند که در توزیع قدرت حتی شنیده نمیشوند، نه تنها از سیاست دور میشوند، بلکه آن را امری بیاثر و نمایشی تلقی خواهند کرد.
مخاطره این وضعیت آنجاست که نیروهای نخبه، متخصص، جوان و اصلاحطلب، یا خانهنشین میشوند، یا در نهایت ناامیدی، به کنج انزوا پناه میبرند. اگر قرار باشد تنها ملاک انتصاب، نزدیکی با یک نماینده یا عضو یک حلقه محدود باشد، دیگر چگونه میتوان از عدالت، توسعه و بهرهوری در سیستم حرف زد؟
بیتردید نمیتوان تمام انتصابات را یکسره سیاسی دانست. برخی چهرهها ممکن است در عین ارتباط سیاسی، از شایستگی فنی نیز برخوردار باشند. اما آنچه مسئلهساز است، بیاعتنایی به اصل مشورت و فقدان شفافیت در فرآیند انتخاب است. نظام مدیریتی بدون سازوکار اقناعکننده، حتی اگر کارآمد هم باشد، در بلندمدت تضعیف میشود.
از این منظر، میتوان پیشنهاد داد که شورای مشورتی انتصابات با حضور نمایندگان منتخب دولت، فعالان ستاد، دانشگاهیان و نخبگان تشکیل شود تا گزینهها بر اساس معیارهای تخصص، تعهد و کارنامه بررسی شوند. کارگروه شایستهگزینی در استان فعال شود تا مانع انتصابهای صرفاً قومگرایانه یا مبتنی بر روابط فردی شود. و در نهایت، باید تمایزی قانونی در نظر گرفته شود میان نیروهای دولت و نمایندگان جهت تفکیک نقشهای اجرایی و تقنینی، برای جلوگیری از تداخل و سوءبرداشت.
به نظر میرسد آنچه که امروز در کهگیلویه و بویراحمد جریان دارد، یک تکرار تاریخی است. عدهای میسازند، عدهای دیگر بهره میبرند. اگر دولتِ پزشکیان خواهان حفظ پایگاه اجتماعی خویش در کهگیلویه و بویراحمد است، باید صدای نیروهایی را بشنود که در اوج بیباوری، به امید، معنا بخشیدند.
بیاعتنایی به این صداها، نه تنها خطای سیاسی است، بلکه بیحرمتی به شهروندانی است که هنوز هم با تمام زخمهایشان، پای صندوق رأی آمدند و به رئیس جمهور منتخبشان رأی دادند.
به گزارش کبنا، چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، از دلِ فضایی پرابهام، با پیروزی چهرهای رقم خورد که تا روزهای پایانی رقابت، کمتر تحلیلگری بر شانس نهاییاش تأکید میکرد. مسعود پزشکیان، در سایهی دوگانهسازی صریح و تمرکز بر آرای سلبیِ رقیبش، و فعالیت مداوم حامیانش پیروز کارزار شد. این پیروزی، هرچند برای برخی غیرمنتظره بود، اما در بطن خود حامل پیام آشکاری از سوی جامعه بود: میل به عقلانیت، نیاز به صداقت، و خستگی از نزاعهای ایدئولوژیک.
اما همه چیز به پیروزی در صندوق رأی ختم نمیشود. در نگاهی جامعهشناختی، انتخابات صرفاً مراسمی دمکراتیک نیست، بلکه فرصتِ بازسازی سرمایهی اجتماعی است. در استان کهگیلویه و بویراحمد، بسیاری از نیروهای اصلاحطلب، اعتدالی و مستقل، در شرایطی دشوار و با حداقل امکانات، برای به ثمر نشستن این پیروزی تلاش کردند. آنها نه در آرزوی منصب، بلکه به امید بازگشت عقل و تدبیر به سیاست، روز و شب جنگیدند.
با این حال، اکنون که به دور از هیاهوی انتخاباتی، نوبت به چینش ساختارهای اجرایی در استان رسیده، ظاهراً سازِ دیگری کوک شده است. نخستین انتصاب استاندار جدید در کشور در کهگیلویه و بویراحمد بود و امید را در دل حامیان زنده کرد؛ اما دیری نپایید که رشتهها پنبه شد. انتصابات بعدی نه تنها در هماهنگی با نیروهای فعال در ستاد پزشکیان نبود، بلکه در مواردی حتی میان طیف مخالفان او نیز از چهرههای شایسته خبری نبود.
نکته نگرانکنندهتر، ورود بیواسطه و صریح سه نماینده استان کهگیلویه و بویراحمد در فرآیند انتصابات است. بهنظر میرسد که نه تنها سلیقهی سیاسی حامیان دولت نادیده گرفته شده، بلکه سهمخواهی سنتی، جای شایستهسالاری را گرفته است. این وضعیت، بازتاب نوعی پارادوکس در نظام حکمرانی محلی است: رأی مردم به پزشکیان بود، اما قدرت چانهزنی در انتصابات به نمایندگانی رسیده که در بهترین حالت، در حاشیهی این پیروزی ایستاده بودند.
در علم سیاست، چنین واگراییای میان «برآیند انتخاب» و «فرآیند اداره» به تضعیف سرمایهی اجتماعی و اعتماد عمومی میانجامد. آنهایی که به عشق تغییر به میدان آمدند، وقتی ببینند که در توزیع قدرت حتی شنیده نمیشوند، نه تنها از سیاست دور میشوند، بلکه آن را امری بیاثر و نمایشی تلقی خواهند کرد.
مخاطره این وضعیت آنجاست که نیروهای نخبه، متخصص، جوان و اصلاحطلب، یا خانهنشین میشوند، یا در نهایت ناامیدی، به کنج انزوا پناه میبرند. اگر قرار باشد تنها ملاک انتصاب، نزدیکی با یک نماینده یا عضو یک حلقه محدود باشد، دیگر چگونه میتوان از عدالت، توسعه و بهرهوری در سیستم حرف زد؟
بیتردید نمیتوان تمام انتصابات را یکسره سیاسی دانست. برخی چهرهها ممکن است در عین ارتباط سیاسی، از شایستگی فنی نیز برخوردار باشند. اما آنچه مسئلهساز است، بیاعتنایی به اصل مشورت و فقدان شفافیت در فرآیند انتخاب است. نظام مدیریتی بدون سازوکار اقناعکننده، حتی اگر کارآمد هم باشد، در بلندمدت تضعیف میشود.
از این منظر، میتوان پیشنهاد داد که شورای مشورتی انتصابات با حضور نمایندگان منتخب دولت، فعالان ستاد، دانشگاهیان و نخبگان تشکیل شود تا گزینهها بر اساس معیارهای تخصص، تعهد و کارنامه بررسی شوند. کارگروه شایستهگزینی در استان فعال شود تا مانع انتصابهای صرفاً قومگرایانه یا مبتنی بر روابط فردی شود. و در نهایت، باید تمایزی قانونی در نظر گرفته شود میان نیروهای دولت و نمایندگان جهت تفکیک نقشهای اجرایی و تقنینی، برای جلوگیری از تداخل و سوءبرداشت.
به نظر میرسد آنچه که امروز در کهگیلویه و بویراحمد جریان دارد، یک تکرار تاریخی است. عدهای میسازند، عدهای دیگر بهره میبرند. اگر دولتِ پزشکیان خواهان حفظ پایگاه اجتماعی خویش در کهگیلویه و بویراحمد است، باید صدای نیروهایی را بشنود که در اوج بیباوری، به امید، معنا بخشیدند.
بیاعتنایی به این صداها، نه تنها خطای سیاسی است، بلکه بیحرمتی به شهروندانی است که هنوز هم با تمام زخمهایشان، پای صندوق رأی آمدند و به رئیس جمهور منتخبشان رأی دادند.