تاریخ انتشار
پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۲۶
کد مطلب : ۴۹۸۶۴۶
جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران:
دانشگاهها، بهجای توجه به نیازهای واقعی ابزاری برای کسب پرستیژ و اعتبار سیاسی شده است / وقتی نخبگان کنار گذاشته شوند، شبهنخبگان جای آنها را میگیرند / شبهنخبگان قادر به حل مسائل پیچیدهای مثل بحران ارز، آب یا گردوغبار نیستند/ در چنین وضعیتی تصمیمگیریها بر اساس توهمات شکل میگیرد، نه دانش تخصصی
۰
کبنا ؛جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، در گفتوگویی به بررسی بحران بیکاری فارغالتحصیلان، ناکارآمدی نظام آموزشی و غیبت نخبگان در سیاستگذاریها پرداخت. وی تأکید کرد که تبدیل آموزش عالی به ابزاری سیاسی، توقف پروژه توسعه و بیتوجهی به نیازهای واقعی جامعه، ایران را در مسیر انحطاط قرار داده است. آزاد ارمکی هشدار داد که ادامه این روند به شکاف اجتماعی، بحرانهای اخلاقی و فروپاشی نخبگی منجر خواهد شد.
به گزارش کبنا نیوز، تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، در تحلیل خود از وضعیت بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در پاسخ به این سؤال که «براساس آخرین گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان همچنان بالا است و این امر به نارضایتی شدید دانشجویان منجر شده است. آنها میپرسند: “ما اینهمه درس میخوانیم، اما آخرش اینگونه است.” واقعاً چه پاسخی باید به این قشر داد؟» گفت: «برای پاسخ به این پرسش، باید دو مسئله را بررسی کنیم: نخست، چرا به این وضعیت رسیدیم؟ و دوم، وضعیت موجود را چگونه میتوان توضیح داد و بهبود بخشید؟»
وی ادامه داد: «علت اصلی این وضعیت آن است که آموزش در ایران به بخشی از نظام سیاسی تبدیل شده است. دانشگاهها، بهجای توجه به نیازهای واقعی جامعه در حوزههای فنی، بروکراتیک، سازمانی و توسعهای، به ابزاری برای کسب پرستیژ و اعتبار سیاسی بدل شدهاند. آنها بدون توجه به نیازهای کشور، اقدام به پذیرش دانشجو و تولید نیروی متخصص کردهاند. حال سؤالی مطرح میشود: آیا اساساً نیازهای توسعهای در ایران وجود داشته که به آنها بیاعتنایی شده است، یا این نیازها اصلاً تعریف نشدهاند؟ به نظر من، پروژه توسعه در ایران مدتهاست که متوقف شده است.»
این استاد دانشگاه با اشاره به پیامدهای توقف پروژه توسعه گفت: «وقتی توسعهای در کار نباشد، نیروی متخصصی که تولید میشود، کاربردی ندارد و نمیتواند اثرگذار باشد. توسعه، اقتضائات خاص خود را در حوزههای بروکراتیک، سازمانی، فنی و حتی ایدهای ایجاد میکند و نیاز به نیروی متخصص را تعریف میکند. اما چون توسعه در ایران تعطیل است، نظام آموزش عالی صرفاً برای خودش کار کرده و نیروی متخصصی تولید کرده که به درد نظام سیاسی، اجتماعی یا تخصصی نمیخورد.»
وی افزود: «نتیجه این روند، انبوهی از فارغالتحصیلان بیکار است. این افراد معمولاً سه مسیر پیش رو دارند: نخست، مهاجرت انبوه، که در دو دهه اخیر به وضوح شاهد آن بودهایم. دوم، ورود به مشاغل خدماتی و غیرمرتبط، مانند رانندگی در اسنپ. سوم، انزوا و اعتراض. جالب است بدانید بخش اعظم افرادی که در اسنپ کار میکنند، تحصیلکردگانی هستند که شغلشان هیچ تناسبی با تحصیلاتشان ندارد. این وضعیت بسیار خطرناک است و ما خودمان آن را ایجاد کردهایم.»
آزاد ارمکی با انتقاد از عدم استفاده از ظرفیت نخبگان در سیاستگذاریها تصریح کرد: «نظام سیاسی ما کمتر از دانشگاهها برای تأمین نیروی کارشناسی استفاده میکند و بیشتر به نهادها، احزاب یا مؤسسات خاص وابسته است. برای مثال، دانشگاه امام صادق نیروهایی تربیت میکند که مستقیماً وارد نظام سیاسی میشوند و جایی برای نخبگان دیگر باقی نمیگذارند. این در حالی است که نظام سیاسی باید از کل ظرفیت نظام آموزش عالی برای جذب نخبگان استفاده کند. عدم بهرهگیری از این نخبگان به بحرانهای علمی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی منجر شده است.»
وی ادامه داد: «نخبگان واقعی دغدغه قدرت ندارند. یک استاد برجسته دانشگاه، جایگاهش از رئیسجمهور بالاتر است، چون با مسائل بنیادین سروکار دارد. اما در ایران، از نخبگان ترسیده میشود و عرصه برای آنها تنگ شده است. وقتی نخبگان کنار گذاشته شوند، شبهنخبگان جای آنها را میگیرند. این شبهنخبگان قادر به حل مسائل پیچیدهای مثل بحران ارز، آب یا گردوغبار نیستند. در نتیجه، تصمیمگیریها بر اساس توهمات شکل میگیرد، نه دانش تخصصی.»
این جامعهشناس در ادامه به دلزدگی دانشجویان از دانشگاه اشاره کرد و گفت: «در کلاسهای دانشگاه، دیگر رغبتی به یادگیری وجود ندارد. دانشجویان دنبال کتابخوانی، طرح مسائل بنیادین یا حل مشکلات نیستند. این دلزدگی به انقطاع در اندیشهورزی و تخصصگرایی منجر شده است. سرمایه انسانی موجود از بین میرود و امکان بازتولید آن هم وجود ندارد. این روند، ایران را در آینده با بحران نخبگی و کمبود افراد صاحبصلاحیت برای حل بحرانهای اجتماعی مواجه خواهد کرد.»
آزاد ارمکی با اشاره به اعلام رئیس انجمن طب سالمندی ایران مبنی بر اینکه تا سال ۱۴۳۰، یکسوم جمعیت ایران سالمند خواهد شد، گفت: «ما برای این حجم سالمندی آماده نیستیم. جامعه ایران هنوز برای جوانی آماده نشده است، چه برسد به سالمندی. سالمندی چالشهای پیچیدهای مانند نیاز به حمایتهای اجتماعی، درمان و مراقبت را به همراه دارد، اما جامعه و نظام سیاسی ما برای این مسائل برنامهای ندارد. این وضعیت میتواند به خشونت اجتماعی منجر شود، چراکه سالمندان، برخلاف جوانان، نمیتوانند خودشان مشکلاتشان را حل کنند.»
وی در جمعبندی سخنان خود تأکید کرد: «حل مشکلات ایران نیازمند بازگشت به مسیر توسعه، حضور نخبگان در تصمیمگیریها و بازسازی نظام آموزشی است. بدون توسعه و اولویتبندی درست، حتی باز شدن فضای سیاست خارجی نیز مشکلات داخلی را برطرف نمیکند. بازسازی اخلاق و همگرایی نیز از الزامات عبور از بحرانهای پیشروست. خانواده، مدرسه و دانشگاه باید نقش خود را در آموزش اخلاق و همگرایی ایفا کنند. در غیر این صورت، جامعه ایران با بحرانهای بزرگتری مواجه خواهد شد.»
به گزارش کبنا نیوز، تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، در تحلیل خود از وضعیت بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در پاسخ به این سؤال که «براساس آخرین گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان همچنان بالا است و این امر به نارضایتی شدید دانشجویان منجر شده است. آنها میپرسند: “ما اینهمه درس میخوانیم، اما آخرش اینگونه است.” واقعاً چه پاسخی باید به این قشر داد؟» گفت: «برای پاسخ به این پرسش، باید دو مسئله را بررسی کنیم: نخست، چرا به این وضعیت رسیدیم؟ و دوم، وضعیت موجود را چگونه میتوان توضیح داد و بهبود بخشید؟»
وی ادامه داد: «علت اصلی این وضعیت آن است که آموزش در ایران به بخشی از نظام سیاسی تبدیل شده است. دانشگاهها، بهجای توجه به نیازهای واقعی جامعه در حوزههای فنی، بروکراتیک، سازمانی و توسعهای، به ابزاری برای کسب پرستیژ و اعتبار سیاسی بدل شدهاند. آنها بدون توجه به نیازهای کشور، اقدام به پذیرش دانشجو و تولید نیروی متخصص کردهاند. حال سؤالی مطرح میشود: آیا اساساً نیازهای توسعهای در ایران وجود داشته که به آنها بیاعتنایی شده است، یا این نیازها اصلاً تعریف نشدهاند؟ به نظر من، پروژه توسعه در ایران مدتهاست که متوقف شده است.»
این استاد دانشگاه با اشاره به پیامدهای توقف پروژه توسعه گفت: «وقتی توسعهای در کار نباشد، نیروی متخصصی که تولید میشود، کاربردی ندارد و نمیتواند اثرگذار باشد. توسعه، اقتضائات خاص خود را در حوزههای بروکراتیک، سازمانی، فنی و حتی ایدهای ایجاد میکند و نیاز به نیروی متخصص را تعریف میکند. اما چون توسعه در ایران تعطیل است، نظام آموزش عالی صرفاً برای خودش کار کرده و نیروی متخصصی تولید کرده که به درد نظام سیاسی، اجتماعی یا تخصصی نمیخورد.»
وی افزود: «نتیجه این روند، انبوهی از فارغالتحصیلان بیکار است. این افراد معمولاً سه مسیر پیش رو دارند: نخست، مهاجرت انبوه، که در دو دهه اخیر به وضوح شاهد آن بودهایم. دوم، ورود به مشاغل خدماتی و غیرمرتبط، مانند رانندگی در اسنپ. سوم، انزوا و اعتراض. جالب است بدانید بخش اعظم افرادی که در اسنپ کار میکنند، تحصیلکردگانی هستند که شغلشان هیچ تناسبی با تحصیلاتشان ندارد. این وضعیت بسیار خطرناک است و ما خودمان آن را ایجاد کردهایم.»
آزاد ارمکی با انتقاد از عدم استفاده از ظرفیت نخبگان در سیاستگذاریها تصریح کرد: «نظام سیاسی ما کمتر از دانشگاهها برای تأمین نیروی کارشناسی استفاده میکند و بیشتر به نهادها، احزاب یا مؤسسات خاص وابسته است. برای مثال، دانشگاه امام صادق نیروهایی تربیت میکند که مستقیماً وارد نظام سیاسی میشوند و جایی برای نخبگان دیگر باقی نمیگذارند. این در حالی است که نظام سیاسی باید از کل ظرفیت نظام آموزش عالی برای جذب نخبگان استفاده کند. عدم بهرهگیری از این نخبگان به بحرانهای علمی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی منجر شده است.»
وی ادامه داد: «نخبگان واقعی دغدغه قدرت ندارند. یک استاد برجسته دانشگاه، جایگاهش از رئیسجمهور بالاتر است، چون با مسائل بنیادین سروکار دارد. اما در ایران، از نخبگان ترسیده میشود و عرصه برای آنها تنگ شده است. وقتی نخبگان کنار گذاشته شوند، شبهنخبگان جای آنها را میگیرند. این شبهنخبگان قادر به حل مسائل پیچیدهای مثل بحران ارز، آب یا گردوغبار نیستند. در نتیجه، تصمیمگیریها بر اساس توهمات شکل میگیرد، نه دانش تخصصی.»
این جامعهشناس در ادامه به دلزدگی دانشجویان از دانشگاه اشاره کرد و گفت: «در کلاسهای دانشگاه، دیگر رغبتی به یادگیری وجود ندارد. دانشجویان دنبال کتابخوانی، طرح مسائل بنیادین یا حل مشکلات نیستند. این دلزدگی به انقطاع در اندیشهورزی و تخصصگرایی منجر شده است. سرمایه انسانی موجود از بین میرود و امکان بازتولید آن هم وجود ندارد. این روند، ایران را در آینده با بحران نخبگی و کمبود افراد صاحبصلاحیت برای حل بحرانهای اجتماعی مواجه خواهد کرد.»
آزاد ارمکی با اشاره به اعلام رئیس انجمن طب سالمندی ایران مبنی بر اینکه تا سال ۱۴۳۰، یکسوم جمعیت ایران سالمند خواهد شد، گفت: «ما برای این حجم سالمندی آماده نیستیم. جامعه ایران هنوز برای جوانی آماده نشده است، چه برسد به سالمندی. سالمندی چالشهای پیچیدهای مانند نیاز به حمایتهای اجتماعی، درمان و مراقبت را به همراه دارد، اما جامعه و نظام سیاسی ما برای این مسائل برنامهای ندارد. این وضعیت میتواند به خشونت اجتماعی منجر شود، چراکه سالمندان، برخلاف جوانان، نمیتوانند خودشان مشکلاتشان را حل کنند.»
وی در جمعبندی سخنان خود تأکید کرد: «حل مشکلات ایران نیازمند بازگشت به مسیر توسعه، حضور نخبگان در تصمیمگیریها و بازسازی نظام آموزشی است. بدون توسعه و اولویتبندی درست، حتی باز شدن فضای سیاست خارجی نیز مشکلات داخلی را برطرف نمیکند. بازسازی اخلاق و همگرایی نیز از الزامات عبور از بحرانهای پیشروست. خانواده، مدرسه و دانشگاه باید نقش خود را در آموزش اخلاق و همگرایی ایفا کنند. در غیر این صورت، جامعه ایران با بحرانهای بزرگتری مواجه خواهد شد.»