تاریخ انتشار
دوشنبه ۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۲۳:۰۵
کد مطلب : ۵۰۴۵۷۸
کبنا بررسی کرد؛
سرپرستی که دورهاش تمام شده، اما هچنان هست! / امضاهای منقضی، تصمیمات نیمهکاره، فرصتهای سوخته / آیا مجموعه تحت مدیریت در استان باید معطل یک نفر بمانند؟
۰
کبنا ؛
وقتی امضای سرپرست یک ادارهکل منقضی میشود، یعنی یک دستگاه اجرایی عملاً بلاتکلیف میماند. این بلاتکلیفی در کهگیلویه و بویراحمد نهتنها فرصتها را میسوزاند، بلکه اعتماد عمومی را نیز فرسوده میکند.
به گزارش کبنا، در نظام اداری کشور، مدیریت دستگاهها نقشی حیاتی در تصمیمسازی و هدایت امور ایفا میکند. وقتی فردی بهعنوان مدیرکل منصوب میشود، اختیار کامل در حوزه امضا، تصمیمگیری و اعمال اراده در چارچوب قانون دارد. اما هنگامی که دستگاهی با سرپرست اداره میشود، عملاً مجموعهای از محدودیتهای حقوقی و اجرایی بر آن سایه میاندازند که در عمل میتوانند به فلجشدن یک سازمان و آسیبدیدن بدنه آن منجر شوند.
این روزها در کهگیلویه و بویراحمد، مسئله سرپرستی طولانیمدت برخی دستگاهها به یکی از بحثهای جدی تبدیل شده است. دستگاههایی که ماههاست با سرپرست اداره میشوند، اما دوره قانونی و اداری سرپرستی برخی از آنها پایان یافته و هیچ تصمیم تازهای برای تعیین تکلیف آنها گرفته نشده است. این وضعیت نهتنها پرسشهای فراوانی درباره چرایی این تعلل و سکوت بهوجود آورده، بلکه آثار و پیامدهای منفی آن روز به روز آشکارتر میشود.
در ساختار اداری، سرپرست جایگاهی موقت است. قانونگذار و نظام اداری اساساً این جایگاه را برای دورههای کوتاه و برای پرکردن خلأ مدیریتی در نظر گرفتهاند. به همین دلیل، سرپرست از بسیاری اختیارات یک مدیرکل برخوردار نیست. برای نمونه، در زمینه امضا و تصویب برخی مکاتبات رسمی، انعقاد قراردادهای بلندمدت، اعمال تغییرات ساختاری و حتی تصمیمگیری در خصوص بودجههای خاص، سرپرست با محدودیتهایی مواجه است.
این محدودیتها در شرایطی که یک سازمان برای مدتی کوتاه با سرپرست اداره میشود، شاید چندان مشکلآفرین نباشد. اما وقتی این وضعیت ماهها ادامه مییابد، به مسألهای جدی تبدیل میشود. نامه اخیر یکی از دستگاههای نظارتی خطاب به یکی از همین سرپرستان، نشاندهنده عمق مشکل است؛ چرا که با پایانیافتن دوره سرپرستی، حتی امضاهای او دیگر فاقد اعتبار است.
وقتی یک دستگاه اجرایی مهم استان در وضعیت بلاتکلیفی باشد، نخستین آسیب متوجه کارکنان و بدنه آن است. کارمندان نمیدانند آیا سیاستها و تصمیمهای سرپرست فعلی تداوم خواهد داشت یا با تغییر او همه چیز دگرگون خواهد شد. این بلاتکلیفی انگیزه کاری را تضعیف میکند، به افزایش حاشیهها و شایعات دامن میزند و فضای اداری را از انسجام و تمرکز دور میسازد.
از سوی دیگر، شرکای بیرونی و نهادهای مرتبط نیز دچار سردرگمی میشوند. پیمانکاران، بخش خصوصی، انجمنهای تخصصی و حتی مردم عادی که مخاطب خدمات آن دستگاهاند، نمیدانند باید بر چه کسی تکیه کنند و تا چه اندازه میتوانند به تصمیمات اتخاذشده اعتماد کنند.
سؤال اصلی متوجه استاندار کهگیلویه و بویراحمد است که چرا باید استانی با این ظرفیتها و نیازهای انباشته، معطل تصمیمگیری درباره یک مدیر بماند؟ چرا باید بهجای تعیین تکلیف قطعی و شفاف، همچنان بر استمرار سرپرستی و حتی سرپرستی منقضیشده اصرار کرد؟
استاندار کهگیلویه و بویراحمد، اگر بهراستی دغدغه توسعه و کارآمدی دارد، باید بداند که بلاتکلیفی مدیریتی بهمراتب زیانبارتر از انتخاب حتی یک مدیر کمتجربه است. زیرا در حالت نخست، دستگاه در سکون و رخوت فرو میرود و امکان حرکت از آن سلب میشود. اما چرا باید بهخاطر یک نفر، یک مجموعه مهم استانی در وضعیت توقف قرار گیرد؟ آیا واقعاً هیچ فرد دیگری در بدنه آن دستگاه یا در استان وجود ندارد که بتواند مسئولیت را بهعهده بگیرد؟
بررسیها نشان میدهد که اتفاقاً نیروهای شایسته و باتجربهای در همان دستگاه حضور دارند که میتوانند با اختیارات کامل مدیریتی، کار را پیش ببرند. پس دلیل این همه اصرار بر ابقای یک نفر چیست؟ آیا فشارهایی از بیرون برای نگه داشتن او وجود دارد؟ آیا منافع و ملاحظاتی فراتر از مصلحت استان در میان است؟
البته موضوع فقط در سطح استان کهگیلویه و بویراحمد نیست. وزارتخانه متبوع نیز در برابر این وضعیت مسئول است. وقتی مدیری در سطح استانی در وضعیت بلاتکلیف قرار دارد، وزارتخانه نمیتواند شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند. وزیر محترم باید پاسخ دهد که چرا تکلیف این دستگاه را روشن نمیکند. اگر فرد فعلی شایسته است، او را بهعنوان مدیرکل منصوب کند تا دستکم محدودیتهای قانونی از میان برداشته شود. و اگر شایسته نیست یا گزینههای بهتری وجود دارند، فرد دیگری را منصوب کند. ادامه این وضعیت تنها به زیان استان و مردم خواهد بود.
یکی از نکات مهم در این میان، هزینههای پنهانی است که بر استان تحمیل میشود. وقتی یک دستگاه مهم ماهها درگیر سرپرستی ناکارآمد است، فرصتها یکی پس از دیگری از دست میرود. پروژههایی که میتوانستند آغاز شوند، به تعویق میافتند. برنامههایی که نیاز به تصمیم سریع داشتند، روی میز باقی میمانند. حتی جذب منابع و اعتبارات ملی نیز به دلیل ضعف مدیریتی ممکن است از دست برود.
از سوی دیگر، این وضعیت به اعتبار استان کهگیلویه و بویراحمد در سطح ملی هم لطمه میزند. وقتی در وزارتخانهها نام استانی با مدیران بلاتکلیف، مسئلهدار و تصمیمات نیمبند مطرح میشود، بیتردید نگاه جدی و راهبردی به آن شکل نمیگیرد. استان کهگیلویه و بویراحمد که همین حالا هم با مشکلات انباشته زیرساختی، فرهنگی و اجتماعی دستبهگریبان است، نیاز به مدیریتی مقتدر و دارای اختیارات کامل دارد.
استاندار کهگیلویه و بویراحمد، اگر دلایل قانعکنندهای برای استمرار این وضعیت دارد، باید آنها را به مردم توضیح دهد. وگرنه، افکار عمومی تصور خواهد کرد که پای ملاحظات شخصی، فشارهای بیرونی یا روابط پشت پرده در میان است. در چنین فضایی، اعتماد عمومی بیش از پیش آسیب خواهد دید.
به گزارش کبنا، در نظام اداری کشور، مدیریت دستگاهها نقشی حیاتی در تصمیمسازی و هدایت امور ایفا میکند. وقتی فردی بهعنوان مدیرکل منصوب میشود، اختیار کامل در حوزه امضا، تصمیمگیری و اعمال اراده در چارچوب قانون دارد. اما هنگامی که دستگاهی با سرپرست اداره میشود، عملاً مجموعهای از محدودیتهای حقوقی و اجرایی بر آن سایه میاندازند که در عمل میتوانند به فلجشدن یک سازمان و آسیبدیدن بدنه آن منجر شوند.
این روزها در کهگیلویه و بویراحمد، مسئله سرپرستی طولانیمدت برخی دستگاهها به یکی از بحثهای جدی تبدیل شده است. دستگاههایی که ماههاست با سرپرست اداره میشوند، اما دوره قانونی و اداری سرپرستی برخی از آنها پایان یافته و هیچ تصمیم تازهای برای تعیین تکلیف آنها گرفته نشده است. این وضعیت نهتنها پرسشهای فراوانی درباره چرایی این تعلل و سکوت بهوجود آورده، بلکه آثار و پیامدهای منفی آن روز به روز آشکارتر میشود.
در ساختار اداری، سرپرست جایگاهی موقت است. قانونگذار و نظام اداری اساساً این جایگاه را برای دورههای کوتاه و برای پرکردن خلأ مدیریتی در نظر گرفتهاند. به همین دلیل، سرپرست از بسیاری اختیارات یک مدیرکل برخوردار نیست. برای نمونه، در زمینه امضا و تصویب برخی مکاتبات رسمی، انعقاد قراردادهای بلندمدت، اعمال تغییرات ساختاری و حتی تصمیمگیری در خصوص بودجههای خاص، سرپرست با محدودیتهایی مواجه است.
این محدودیتها در شرایطی که یک سازمان برای مدتی کوتاه با سرپرست اداره میشود، شاید چندان مشکلآفرین نباشد. اما وقتی این وضعیت ماهها ادامه مییابد، به مسألهای جدی تبدیل میشود. نامه اخیر یکی از دستگاههای نظارتی خطاب به یکی از همین سرپرستان، نشاندهنده عمق مشکل است؛ چرا که با پایانیافتن دوره سرپرستی، حتی امضاهای او دیگر فاقد اعتبار است.
وقتی یک دستگاه اجرایی مهم استان در وضعیت بلاتکلیفی باشد، نخستین آسیب متوجه کارکنان و بدنه آن است. کارمندان نمیدانند آیا سیاستها و تصمیمهای سرپرست فعلی تداوم خواهد داشت یا با تغییر او همه چیز دگرگون خواهد شد. این بلاتکلیفی انگیزه کاری را تضعیف میکند، به افزایش حاشیهها و شایعات دامن میزند و فضای اداری را از انسجام و تمرکز دور میسازد.
از سوی دیگر، شرکای بیرونی و نهادهای مرتبط نیز دچار سردرگمی میشوند. پیمانکاران، بخش خصوصی، انجمنهای تخصصی و حتی مردم عادی که مخاطب خدمات آن دستگاهاند، نمیدانند باید بر چه کسی تکیه کنند و تا چه اندازه میتوانند به تصمیمات اتخاذشده اعتماد کنند.
سؤال اصلی متوجه استاندار کهگیلویه و بویراحمد است که چرا باید استانی با این ظرفیتها و نیازهای انباشته، معطل تصمیمگیری درباره یک مدیر بماند؟ چرا باید بهجای تعیین تکلیف قطعی و شفاف، همچنان بر استمرار سرپرستی و حتی سرپرستی منقضیشده اصرار کرد؟
استاندار کهگیلویه و بویراحمد، اگر بهراستی دغدغه توسعه و کارآمدی دارد، باید بداند که بلاتکلیفی مدیریتی بهمراتب زیانبارتر از انتخاب حتی یک مدیر کمتجربه است. زیرا در حالت نخست، دستگاه در سکون و رخوت فرو میرود و امکان حرکت از آن سلب میشود. اما چرا باید بهخاطر یک نفر، یک مجموعه مهم استانی در وضعیت توقف قرار گیرد؟ آیا واقعاً هیچ فرد دیگری در بدنه آن دستگاه یا در استان وجود ندارد که بتواند مسئولیت را بهعهده بگیرد؟
بررسیها نشان میدهد که اتفاقاً نیروهای شایسته و باتجربهای در همان دستگاه حضور دارند که میتوانند با اختیارات کامل مدیریتی، کار را پیش ببرند. پس دلیل این همه اصرار بر ابقای یک نفر چیست؟ آیا فشارهایی از بیرون برای نگه داشتن او وجود دارد؟ آیا منافع و ملاحظاتی فراتر از مصلحت استان در میان است؟
البته موضوع فقط در سطح استان کهگیلویه و بویراحمد نیست. وزارتخانه متبوع نیز در برابر این وضعیت مسئول است. وقتی مدیری در سطح استانی در وضعیت بلاتکلیف قرار دارد، وزارتخانه نمیتواند شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند. وزیر محترم باید پاسخ دهد که چرا تکلیف این دستگاه را روشن نمیکند. اگر فرد فعلی شایسته است، او را بهعنوان مدیرکل منصوب کند تا دستکم محدودیتهای قانونی از میان برداشته شود. و اگر شایسته نیست یا گزینههای بهتری وجود دارند، فرد دیگری را منصوب کند. ادامه این وضعیت تنها به زیان استان و مردم خواهد بود.
یکی از نکات مهم در این میان، هزینههای پنهانی است که بر استان تحمیل میشود. وقتی یک دستگاه مهم ماهها درگیر سرپرستی ناکارآمد است، فرصتها یکی پس از دیگری از دست میرود. پروژههایی که میتوانستند آغاز شوند، به تعویق میافتند. برنامههایی که نیاز به تصمیم سریع داشتند، روی میز باقی میمانند. حتی جذب منابع و اعتبارات ملی نیز به دلیل ضعف مدیریتی ممکن است از دست برود.
از سوی دیگر، این وضعیت به اعتبار استان کهگیلویه و بویراحمد در سطح ملی هم لطمه میزند. وقتی در وزارتخانهها نام استانی با مدیران بلاتکلیف، مسئلهدار و تصمیمات نیمبند مطرح میشود، بیتردید نگاه جدی و راهبردی به آن شکل نمیگیرد. استان کهگیلویه و بویراحمد که همین حالا هم با مشکلات انباشته زیرساختی، فرهنگی و اجتماعی دستبهگریبان است، نیاز به مدیریتی مقتدر و دارای اختیارات کامل دارد.
استاندار کهگیلویه و بویراحمد، اگر دلایل قانعکنندهای برای استمرار این وضعیت دارد، باید آنها را به مردم توضیح دهد. وگرنه، افکار عمومی تصور خواهد کرد که پای ملاحظات شخصی، فشارهای بیرونی یا روابط پشت پرده در میان است. در چنین فضایی، اعتماد عمومی بیش از پیش آسیب خواهد دید.