تاریخ انتشار
جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۵۷
کد مطلب : ۵۰۲۹۵۸
به‌‌مناسبت سالگرد رحلت آیت‌‌الله آمیراحمد تقوی (ره)؛

اول تخلیه، سپس تحلیه / آفت‌های صنفی از نگاه آیت‌الله تقوی / از مظلومیت فضلا تا رونق بطّاله‌ها در حوزه / چرا مراقبت اخلاقی از لقمه آغاز می‌شود؟

۰
اول تخلیه، سپس تحلیه / آفت‌های صنفی از نگاه آیت‌الله تقوی / از مظلومیت فضلا تا رونق بطّاله‌ها در حوزه / چرا مراقبت اخلاقی از لقمه آغاز می‌شود؟
کبنا ؛اشاره - در سیر تاریخ علم و دیانت، حیات علمای ربانی همواره آیینه‌ای از حقیقت و چراغی برای رهروان طریق الهی بوده است. هرگاه عالمی به مقام «علم عامل» نائل گردد، سخن و سلوکش نه‌تنها بازتاب اندیشه و تحقیق، که جلوه‌ای از تقوا، اخلاص و درد دین است. از این‌رو، یادکرد از حیات و خاطرات چنین شخصیت‌هایی، نه یادآوری گذشته‌ای خاموش، بلکه تبیین راهی است که تا قیامت، طالبان حقیقت را به مقصد می‌رساند.
آیت‌الله حاج‌آقا میر احمد تقوی رضوان‌الله‌علیه، از جمله بزرگان معاصر بود که عمر شریف خویش را، نه صرفاً در تحصیل و تدریس علوم دینی، بلکه در مجاهدتی مداوم برای پاسداری از حرمت دین و صیانت از حقیقت تقوا گذراند. نگاه ژرف و صریح ایشان به آفات حوزه و آسیب‌های صنفی، و نیز هشدارهای دلسوزانه‌اش به هم‌لباسان و اهل ایمان، نشان از روحی بیدار و قلبی مالامال از محبت به حق و بغض نسبت به باطل دارد.
به مناسبت 24 مردادماه، سالروز رحلت عالم عامل، آیة الحق حاج آقا میر احمد تقوی رضوان‌الله علیه، برگی از خاطرات مکتوب ایشان تقدیم اهل معرفت می‌شود. در این برگ از خاطرات که متضمن هشدارهایی به همصنفان روحانی و نصایحی دلنشین به عامه است، صداقت لهجه و شجاعت در بیان، با حکمت قرآنی و اندرزهای اخلاقی درهم آمیخته است؛ چنان‌که خواننده را به تأملی ژرف درباره ماهیت ارزش انسان، خطر لغزش در مسیر طلبگی، و ضرورت پاسداری از لقمه و قلب و نیت خویش فرا می‌خواند. بی‌شک، این کلمات نه صرفاً شرح احوال شخصی، بلکه درسی ماندگار برای هر آن کس است که لباس دین را بر تن می‌کند و بار امانت الهی را بر دوش می‌گیرد.
در تمام طول دورانی که ملبس به لباس روحانیت شدم ـ منهای یکی دو سال اول ورودم که خیال می‌کردم که هر کس در این لباس است در مرز عصمت است ـ کم‌کم چشمم باز شد دیدم خیر، این‌طور نیست و خوب فهمیدم که آنچه منشأ ارزش انسان است و انسان را از حیوانیت و هواهای حیوانی فاصله می‌دهد و او را از سقوط در پرتگاه «کَالاَنْعام بَلْ هُمْ اَضَلّ» می‌رهاند و به مصادیق «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا» می‌رساند، نه علم است و نه صنف و نه لباس و نه حسب و نه نسب، بلکه آن فقط تقواست. ازاین‌جهت اگرچه خود اهل تقوا نبودم و نشدم، ولی خداوند این توفیق را به من عنایت فرمود که اهل تقوا را دوست داشته باشم و از افراد بی‌تقوا طبعاً بیزار باشم. ازآنجاکه قاعدتاً روحانیون تنها صنفی هستند که باید مظهر بروز تمام تعالیم اسلامی باشند و اگر کسی حالات علی علیه‌السلام را خوانده باشد و بخواهد نمونة عملی آن را در این زمان جستجو کند، به طور یقین باید به سراغ صنف روحانیت برود، ازاین‌جهت نابسامانی‌هایی که در حوزه‌ها می‌دیدم بسیار رنجم می‌داد. می‌دیدم فضلا و مدرسینِ محور حوزه، در فشار زندگی قرار دارند تا جایی که بعضی از آنان نماز استیجاری می‌خواندند و تدریس می‌کردند تا مجتهدین آینده را تربیت کنند، و از آن طرف بَطَله‌هایی را می‌دیدم که از عهدة فهم امثله هم برنمی‌آمدند، ولی هر روز به‌قدر هزینه یک ماه هر یک از فضلا، در بازار جنس خریده و به منزل می‌بردند. موقعی که در نجف بودم، اصطلاحی را وضع کرده بودم و به رفقا می‌گفتم: مواظب باشیم که در «صنف پنجم» روحانیت که صنف ملعون است قرار نگیریم. می‌گفتند: این اصناف کدم‌اند و ممدوحین آن‌ها چه کسانی هستند و صنف ملعون کدام است؟ می‌گفتم: به نظر قاصر من روحانیون در حوزه‌ها پنج اول تخلیه، سپس تحلیه / آفت‌های صنفی از نگاه آیت‌الله تقوی / از مظلومیت فضلا تا رونق بطّاله‌ها در حوزه / چرا مراقبت اخلاقی از لقمه آغاز می‌شود؟صنف‌اند و صنف پنجم ملعون است:
 صنف اول: طلاب محصل در دوران اشتغال به تحصیل، یعنی دورانی که مناسب است برای تعلّم.
 صنف دوم: مدرّسینی که در هر مقامی از تدریس که باشند قوام درس و بحث حوزه به آنهاست.
 صنف سوم: محققین و مصنّفین کتب سودمند و مبلّغین.
 صنف چهارم: مراجع که قوام اداره حوزه و زعامت معنوی جامعه به وجود آنهاست.
 صنف پنجم: آن که هیچ از اینها نیست و بیش از سی‌سال در حوزه مانده و فقط خود را به کسان و بستگان این مرجع و آن مرجع ربط داده تا بتواند پولی به دست آورد و زندگی خود را بگذراند، گویا فقط برای پول به‌دست‌آوردن و گذران زندگی به حوزه آمده است، این صنف یقیناً ملعون است.
 روی این اصل افرادی را که می‌دیدم در این لباس، خالی از علم و تقوا، یا با علم و خالی از تقوا هستند، به چشم محبت به آنها نگاه نمی‌کردم. ازاین‌جهت میل به انزوا بیشتر در وجودم قوّت می‌گرفت، چون نه قدرت داشتم چنین افرادی را طرد یا اصلاح کنم ـ بلکه خودم کاملاً نیاز به اصلاح داشتم ـ و نه طبعم حاضر می‌شد که با آنها سلوک داشته و روش آنها را نادیده بگیرم. البته با افرادی که در این لباس احساس مسئولیت می‌کردند، کاملاً از صمیم قلب دوست بوده و به دوستی آنها هم افتخار می‌کردم.
ای که درونت به گنه تیره شد
ترسمت آیینه نگیرد صقال
عمر به افسوس برفت آنچه رفت
دیگرش از دست مده بر محال
عمر من بیچارۀ نامه سیاه رفت و آیینۀ زنگ‌خوردۀ قلبم از قابلیت پذیرش صیقلی افتاده است؛ زیرا زمینة علمی از اول هم نداشته و خود را در لباس روحانی نگه داشته و تعارفات عامیانه محلی را که ما را آقا خطاب می‌کردند، باور می‌کردم و در بعضی از نامه‌ها که عنوان آیت‌الله برایم می‌نوشتند ما هم می‌گفتیم شاید درست باشد، ولی به وجدان خود مراجعه می‌کردم، به‌واسطه‌ی رمقی که از وجدان باقی بود اجازه نمی‌داد که باور کنم، لذا روی آن جمله خط می‌کشیدم، سپس نامه را مطالعه می‌کردم. زمینة عمل هم نبود تا بتوانم باقیمانده عمر را بیهوده از دست ندهم؛ زیرا از عهدة مراقبه که پایه اول تهذیب است برنمی‌آمدم.
به نظر قاصر حقیر همه مراقبت‌ها، فرع بر مراقبت حلق از لقمۀ حرام است؛ زیرا لقمۀ حلال است که منشأ تولید خون پاک می‌شود و زبان و چشم و گوش و دست‌وپا و قلبی که از چنین خون پاکی به حرکت درآید، قابلیت تحمل مراقبت را خواهد داشت، نه خون کثیفی که از لقمه‌های حرام از قبیل دزدی و ربا و ظلم و اموال غیر مخمّس و غیر مزکّی تولید شود؛ اعضا و جوارحی که از چنین خونی به حرکت درآیند، زنجیر هم آن‌ها را کنترل نخواهد کرد. فرض بفرمایید بنده خمس دادم، زکات هم دادم، ظلم هم نکردم، از ربا و اموال مسروقه هم دوری ورزیدم، معامله‌ها و مهمانی‌ها و دید و بازدیدها را چه‌کار بکنیم؟ گیرم مهمانی‌ها و دید و بازدیدها را هم قلم بزنیم، آیا می‌شود نان بازار، گوشت بازار، سبزی و میوه بازار را نخرید؟ چطور می‌شود کسی را پیدا کرد که پولش حلال واقعی باشد به‌نحوی‌که با اموال ربوی و غیر مخمّس و غیر مزکّی مخلوط نشده باشند تا بتوانید با وی معامله کنید؟
ممکن است بفرمایید آقای نویسنده برخلاف تمام علما و مراجع فتوا می‌دهد! هیچ‌یک از مراجع نفرموده با کسی معامله نکنید و از بازار مسلمین گوشت، نان، سبزی، میوه نخرید. همة مراجع می‌فرمایند: هر جا یقین به حرمت ندارید، می‌توانید بخرید و بخورید. در تمام اموال حرام لاعلی التعیین وجود دارد، اما ما مکلف به احکام ظاهری هستیم؟ بنده عرض می‌کنم: اهل فتوا نبوده و نیستم، شیخ بهاءالدین عاملی فرمود: «از معاصی توبه اما از مظالم چاره نبود»، البته ما با خوردن و خریدن و تملک اموال مجهول الحرمه، معصیت‌کار نیستیم، ولی نباید فراموش کنیم که سمّ مهلک را خواه عمداً و خواه سهواً بخوریم، کار خود را می‌کند و ما را می‌کشد، با این تفاوت که عمداً حکم قتل نفس دارد و مرتکب آن مذموم و معاقب خواهد بود، ولی آنکه سهواً خورده، نه مذموم است و نه معاقب، اما هر دو در به کام مرگ کشاندن، یک‌ذره با هم تفاوت ندارند. پس لقمۀ حرام عمدی هم گناه دارد و هم ضمان، و لقمۀ سهوی فقط ضمان دارد.
 به این ابیات از شیخ بهائی توجه فرمایید:
لقمۀ نانی که باشد شبهه‌ناک
در حریم کعبه ابراهیم پاک
گر به دست خود فشاندی تخم آن
ور به گاو چرخ کردی شخم آن
ور مَهِ نو در حصادش داس کرد
ور به سنگ کعبه‌اش دسداس کرد
ور به آب زمزمش کردی عجین
مریم آیین پیکری از حور عین
ور بخواندی بر خمیرش بی‌عدد
 فاتحه با قل هوالله احد
ور بود روح‌الامین هیزم‌کشش
ور دم عیسی بود آتش دمش
عاقبت خاصیتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه تو را قاهر شود
 یکی از اساتید بنده در نجف[1] می‌فرمود: از نظریات فقهی مرحوم آقا شیخ‌هادی طهرانی این بود که «تمام اموال دنیا حرام است؛ برای اینکه هیچ شکی نیست که اموالی از راه‌های حرام مانند دزدی و ربا و شراب و زنا حاصل می‌شود و این اموال از دست تحصیل‌کنندگان اولیه ـ چون متصرفان اولیه مالک شرعی و قانونی آن اموال نیستند، لذا تعبیر به تحصیل‌کننده شد ـ به‌عنوان خریدوفروش روزمره نان و میوه و گوشت و غیره به دست دیگران می‌رسد و از دیگران به دیگران و هَلُمَّ جَرّا، پس تمام اموال قطعاً مخلوط به حرام هستند، ولی چون چنین فتوایی موجب عسروحرج است، لذا مردم از باب رفع عسروحرج می‌توانند آزادانه به شیوه معمول زندگی کنند».
با همۀ این تفصیل‌ها و رفع عسروحرج، نمی‌شود مضمون «عاقبت خاصیتش ظاهر شود ـ نفس از آن لقمه تو را قاهر شود» را فراموش کرد. پس فتاوای مراجع، ناظر به احکام ظاهری و بنا به فتوای آقا شیخ‌هادی برای رفع عسروحرج است، و اشعار شیخ بهائی و توصیه علمای اخلاق، ناظر به خودسازی و «یُزَکِّیهم» است. باید باور داشته باشیم که سمّ سهوی در کشتن، هیچ دست‌کمی از سمّ عمدی ندارد، لقمة حرام در خون تأثیر دارد و خون ما در اعضاء و جوارح ما تأثیر دارد؛ بنابراین مراقبه و محاسبه از چنین اعضایی که حرکت و حیات آنها به‌واسطه‌ی خون حاصله از لقمه حرام است، حاصل نخواهد شد، «اول تخلیه بعد تَحْلِیه»[2].اول تخلیه، سپس تحلیه / آفت‌های صنفی از نگاه آیت‌الله تقوی / از مظلومیت فضلا تا رونق بطّاله‌ها در حوزه / چرا مراقبت اخلاقی از لقمه آغاز می‌شود؟
یکی از موانع محکمی که نمی‌گذارد مراقبه حاصل شود، علاوه بر غذای حرام، ترجیح عرفیات بر وظایف شرعیه است؛ مثلاً ما می‌دانیم هزینۀ این مجلس ترحیم از مال صغیر است، ولی نمی‌شود نرویم و اگر رفتیم نمی‌شود نخوریم. یا این فردی را که مریض شده است می‌شناسیم و یقین داریم که در دارایی وی مال حرام هست، ولی نمی‌شود عیادتش نرویم، یا از شربت و میوه و غذایش نخوریم. برفرض اینکه رفتن به عیادت یا مجلس ترحیم را از عرفیات مشروع قرار دهیم، اما نمی‌توانیم خوردن غذا و میوه و شربت او را هم از عرفیات مشروع قرار دهیم. اینجا جای عمل به شعر شیخ بهائی است که فرمود:
لقمه کآمد از طریق مشتبه
خاک خور خاک و بر آن دندان منه
 پس اولین پایۀ مراقبت برای اجتناب از غذای حرام و مقدمۀ حتمی برای اجتناب از غذای حرام، ترک عرفیاتی است که انسان را به حرام بکشاند. اگر نتوانستیم ترک عرفیات کنیم، قطعاً نمی‌توانیم ترک حرام کنیم، و اگر نتوانستیم ترک غذای حرام کنیم، یقیناً ترک اعمال و افعال حرام از ما غیر متصور است. ممکن است نماز بخوانیم، روزه هم بگیریم، حج هم برویم، خمس و زکات هم بدهیم، ولی در کنار اینها آلودۀ غیبت و تهمت و خیانت‌درامانت و ناموس مردم هم بشویم و حُبّ مال و جاه ما را تا جایی بکشاند که مرتکب دزدی و قتل نفس ـ ولو به‌واسطه‌ی قلم و اشاره باشد ـ هم بشویم. در این صورت این اعمال مذهبی، صوری و بدون ارزش عبادی هستند.
چون حقیر غریق نتوانستم به این گفته‌ها عمل کنم، لذا عرض کردم:
عمر به افسوس برفت آنچه رفت
دیگرش از دست مده بر محال
آنچه در این چند سطر عرض کردم، نه بدین معناست که من چنینم شما هم مثل من شوید، بلکه به این معناست که من سوختم و رفتم، من غرق شدم و رفتم، من به‌واسطه‌ی همین موانع مذکوره دو رکعت نماز نخواندم و رفتم، والله دو رکعت نماز کامل نخواندم و رفتم، و این قسم شرعی واقعی را یاد کردم تا خیال نکنی که شکسته‌نفسی می‌کنم، بلکه «سَوَّدْتُ صَحِیفَةَ أعمالی و وَکَّلْتُ أمری إلی حیدر».[3]
 --------
[1]. مرحوم آیت‌الله العضمی میرزا کاظم تبریزی.
[2]. اول باید نفس را از رذائل خالی کرد، بعد آن را به فضائل آراست.
[3]. «نامۀ اعمال خودم را سیاه کردم و کار خود را به امیرالمؤمنین حیدر سپردم». این بیت از قصیدۀ کوثریه اثر سید رضا هندی از علمای قرن گذشته است.
نام شما

آدرس ايميل شما

قدرت هسته‌ای کدامیک بیشتر است؛ روسیه یا آمریکا؟ | پوتین، ترامپ را بازی داد

قدرت هسته‌ای کدامیک بیشتر است؛ روسیه یا آمریکا؟ | پوتین، ترامپ را بازی داد

پوتین با تحریک غرور ترامپ، دامن زدن به‌احتمال قطع روابط روسیه با چین و ارائه روابط تجاری ...
پاچه‌دارها و پاچه‌خوارها | چرا چاپلوسی در نظام اداری رواج یافته است؟

پاچه‌دارها و پاچه‌خوارها | چرا چاپلوسی در نظام اداری رواج یافته است؟

مهاجری با بیان اینکه جامعه باید راهی برای بیان آزادانه احترام و تحسین افراد قائل شود،...
1