تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۰۹
کد مطلب : ۴۹۹۲۶۲
یادداشت تحلیلی؛
ربعقرن در قدرت؛ پوتین معمار روسیه نوین یا عامل ایجاد یک نظام اقتدارگرا؟
نیره خادمی
۰
کبنا ؛نیره خادمی طی یادداشتی در سازندگی نوشت: امروز، روسیه وارد بیستوپنجمین سال از دوران حکمرانی ولادیمیر پوتین شد. او که در ۷ مه ۲۰۰۰ برای اولین بار به عنوان رئیسجمهور روسیه سوگند یاد کرد، مسیری را آغاز کرد که سیاست این کشور را برای بیش از دو دهه تغییر داد. درحالی که برخی از او به عنوان معمار روسیه نوین یاد میکنند، مخالفان او را عامل ایجاد یک نظام اقتدارگرا میدانند.
چگونه پوتین روسیه را تغییر داد؟
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه با بحران اقتصادی و آشفتگی سیاسی روبهرو بود. نفوذ اُلیگارشها، فساد گسترده و ضعف مدیریتی باعث شده بود که مردم اعتماد خود را نسبت به دولت از دست بدهند. پوتین با شعار «بازگرداندن اقتدار ملی» به قدرت رسید و مجموعهای از سیاستها را برای کنترل قدرت در دست کرملین اجرا کرد.
یکی از نخستین اقدامات او، کاهش نفوذ سرمایهداران بزرگ بود که در دهه ۹۰ بخشهای کلیدی اقتصاد را در اختیار داشتند. چهرههایی مانند بوریس برزوفسکی و میخائیل خودورکوفسکی که با سیاستهای کرملین مخالف بودند به حاشیه رانده شدند. همچنین کنترل بر رسانهها افزایش یافت و بسیاری از شبکههای مستقل خبری تحت فشار قرار گرفتند. این اقدامات موجب شد دولت بتواند بدون مخالفت عمومی، سیاستهای خود را اجرا کند اما نگرانیهایی در مورد محدود شدن آزادیهای مدنی به وجود آمد.
تحریمهای کمرشکن
از رشد تا بحران دهه اول ریاستجمهوری پوتین با رشد اقتصادی همراه بود. افزایش قیمتهای نفت و گاز به توسعه زیرساختها، صنایع دفاعی و پروژههای بزرگ دولتی کمک کرد. موفقیتهای اقتصادی شامل رشد تولید ناخالص داخلی، کاهش نرخ بیکاری و توسعه حملونقل و انرژی بود. اما وابستگی شدید به صادرات انرژی باعث شد که اقتصاد روسیه در برابر تحریمهای بینالمللی شکننده باشد. تحریمهای اقتصادی پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ از سوی آمریکا و اروپا علیه روسیه اعمال شد و پس از جنگ اوکراین شدت گرفت که ضربه سنگینی به اقتصاد وارد کرد. فشار جنگ اوکراین هم داخلی بود و هم خارجی. در نتیجه روسیه تلاش کرد، روابط اقتصادی خود را با چین و سایر کشورهای آسیایی تقویت کند تا از وابستگی به غرب بکاهد. از همکاری تا رویارویی در آغاز حکومت پوتین، روابط روسیه با غرب نسبتاً دوستانه بود اما از اواسط دهه ۲۰۰۰ اختلافات میان روسیه و آمریکا و اروپا شدت گرفت.
شبکه مخوف امنیتی
ساختار مخوف کرملین پوتین برای حفظ قدرت، شبکهای از نخبگان سیاسی، مقامات امنیتی و اُلیگارشهای وفادار ایجاد کرده است که پایههای حکومت او را تشکیل میدهند. نیروهای امنیتی او که عبارتند از FSB و نهادهای نظامی، نقش کلیدی در کنترل مخالفان و مدیریت بحرانها دارند. آنها بر رسانهها و پلتفرمهای دیجیتال نظارت گستردهای دارند تا نفوذ مخالفان را کاهش دهند. از آن سو پوتین یک اُلیگارش وابسته نیز دارد که شامل سرمایهداران نزدیک به کرملین هستند. اینها نفوذ گستردهای بر صنایع نفت، گاز و بانکداری دارند. این شبکه تامین مالی دولت و سیاستهای خارجی را هدایت میکند. از آن سو حلقه تصمیمگیری کرملین نیز گروهی از مشاوران نزدیک پوتین هستند که استراتژیهای کلان دولت را تدوین میکنند.
آینده روسیه یا آینده پوتین؟
اما آینده روسیه تحت رهبری پوتین چگونه خواهد بود؟ روسیه بدون پوتین معنا دارد یا سیستم سیاسی آن میپاشد؟ مساله «روسیه بدون پوتین» یکی از بحثهای کلیدی در سیاست این کشور است. از سال ۲۰۰۰ تاکنون، پوتین نه تنها رئیسجمهور بوده بلکه به عنوان چهرهای مسلط، ساختار سیاسی و اقتصادی کشور را شکل داده است. اما آیا روسیه بدون او میتواند مسیر خود را ادامه دهد؟ سیستم سیاسی روسیه وابسته به پوتین است؟ روسیه تحت مدیریت پوتین به یک نظام اقتدارگرا تبدیل شده که در آن تصمیمات کلیدی در کرملین متمرکز هستند. او با ایجاد یک شبکه پیچیده از نیروهای امنیتی، اُلیگارشهای وفادار و نهادهای حکومتی، قدرت شخصی خود را تثبیت کرده است. در چنین شرایطی، خروج ناگهانی پوتین از سیاست میتواند موجب بیثباتی شود زیرا بسیاری از تصمیمگیریها وابسته به حلقه قدرت او هستند. اما آیا روسیه فقط با پوتین معنا دارد؟ با وجود نفوذ پوتین، روسیه کشوری با تاریخ، فرهنگ و هویت مستقل است. این کشور، حتی بدون پوتین، میتواند به عنوان یک قدرت جهانی باقی بماند اما مسیر آینده آن بستگی به جایگزینها و سیستم سیاسی پس از او خواهد داشت. با این حال باید تاکید کرد که هر کشوری مهمتر از هر فردی است. روسیه از نظر تاریخی کشوری فراتر از یک فرد است اما نظام فعلی به شدت با پوتین گره خورده است. بدون او، تغییرات بزرگی در انتظار کشور خواهد بود اما اینکه این تغییرات به بیثباتی یا تحول مثبت منجر شوند به مدیریت گذار از دوران پوتین وابسته است. آینده روسیه بدون پوتین هنوز روشن نیست اما بدونشک یکی از مهمترین پرسشهای سیاسی در سالهای آینده خواهد بود.
چگونه پوتین روسیه را تغییر داد؟
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه با بحران اقتصادی و آشفتگی سیاسی روبهرو بود. نفوذ اُلیگارشها، فساد گسترده و ضعف مدیریتی باعث شده بود که مردم اعتماد خود را نسبت به دولت از دست بدهند. پوتین با شعار «بازگرداندن اقتدار ملی» به قدرت رسید و مجموعهای از سیاستها را برای کنترل قدرت در دست کرملین اجرا کرد.
یکی از نخستین اقدامات او، کاهش نفوذ سرمایهداران بزرگ بود که در دهه ۹۰ بخشهای کلیدی اقتصاد را در اختیار داشتند. چهرههایی مانند بوریس برزوفسکی و میخائیل خودورکوفسکی که با سیاستهای کرملین مخالف بودند به حاشیه رانده شدند. همچنین کنترل بر رسانهها افزایش یافت و بسیاری از شبکههای مستقل خبری تحت فشار قرار گرفتند. این اقدامات موجب شد دولت بتواند بدون مخالفت عمومی، سیاستهای خود را اجرا کند اما نگرانیهایی در مورد محدود شدن آزادیهای مدنی به وجود آمد.
تحریمهای کمرشکن
از رشد تا بحران دهه اول ریاستجمهوری پوتین با رشد اقتصادی همراه بود. افزایش قیمتهای نفت و گاز به توسعه زیرساختها، صنایع دفاعی و پروژههای بزرگ دولتی کمک کرد. موفقیتهای اقتصادی شامل رشد تولید ناخالص داخلی، کاهش نرخ بیکاری و توسعه حملونقل و انرژی بود. اما وابستگی شدید به صادرات انرژی باعث شد که اقتصاد روسیه در برابر تحریمهای بینالمللی شکننده باشد. تحریمهای اقتصادی پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ از سوی آمریکا و اروپا علیه روسیه اعمال شد و پس از جنگ اوکراین شدت گرفت که ضربه سنگینی به اقتصاد وارد کرد. فشار جنگ اوکراین هم داخلی بود و هم خارجی. در نتیجه روسیه تلاش کرد، روابط اقتصادی خود را با چین و سایر کشورهای آسیایی تقویت کند تا از وابستگی به غرب بکاهد. از همکاری تا رویارویی در آغاز حکومت پوتین، روابط روسیه با غرب نسبتاً دوستانه بود اما از اواسط دهه ۲۰۰۰ اختلافات میان روسیه و آمریکا و اروپا شدت گرفت.
شبکه مخوف امنیتی
ساختار مخوف کرملین پوتین برای حفظ قدرت، شبکهای از نخبگان سیاسی، مقامات امنیتی و اُلیگارشهای وفادار ایجاد کرده است که پایههای حکومت او را تشکیل میدهند. نیروهای امنیتی او که عبارتند از FSB و نهادهای نظامی، نقش کلیدی در کنترل مخالفان و مدیریت بحرانها دارند. آنها بر رسانهها و پلتفرمهای دیجیتال نظارت گستردهای دارند تا نفوذ مخالفان را کاهش دهند. از آن سو پوتین یک اُلیگارش وابسته نیز دارد که شامل سرمایهداران نزدیک به کرملین هستند. اینها نفوذ گستردهای بر صنایع نفت، گاز و بانکداری دارند. این شبکه تامین مالی دولت و سیاستهای خارجی را هدایت میکند. از آن سو حلقه تصمیمگیری کرملین نیز گروهی از مشاوران نزدیک پوتین هستند که استراتژیهای کلان دولت را تدوین میکنند.
آینده روسیه یا آینده پوتین؟
اما آینده روسیه تحت رهبری پوتین چگونه خواهد بود؟ روسیه بدون پوتین معنا دارد یا سیستم سیاسی آن میپاشد؟ مساله «روسیه بدون پوتین» یکی از بحثهای کلیدی در سیاست این کشور است. از سال ۲۰۰۰ تاکنون، پوتین نه تنها رئیسجمهور بوده بلکه به عنوان چهرهای مسلط، ساختار سیاسی و اقتصادی کشور را شکل داده است. اما آیا روسیه بدون او میتواند مسیر خود را ادامه دهد؟ سیستم سیاسی روسیه وابسته به پوتین است؟ روسیه تحت مدیریت پوتین به یک نظام اقتدارگرا تبدیل شده که در آن تصمیمات کلیدی در کرملین متمرکز هستند. او با ایجاد یک شبکه پیچیده از نیروهای امنیتی، اُلیگارشهای وفادار و نهادهای حکومتی، قدرت شخصی خود را تثبیت کرده است. در چنین شرایطی، خروج ناگهانی پوتین از سیاست میتواند موجب بیثباتی شود زیرا بسیاری از تصمیمگیریها وابسته به حلقه قدرت او هستند. اما آیا روسیه فقط با پوتین معنا دارد؟ با وجود نفوذ پوتین، روسیه کشوری با تاریخ، فرهنگ و هویت مستقل است. این کشور، حتی بدون پوتین، میتواند به عنوان یک قدرت جهانی باقی بماند اما مسیر آینده آن بستگی به جایگزینها و سیستم سیاسی پس از او خواهد داشت. با این حال باید تاکید کرد که هر کشوری مهمتر از هر فردی است. روسیه از نظر تاریخی کشوری فراتر از یک فرد است اما نظام فعلی به شدت با پوتین گره خورده است. بدون او، تغییرات بزرگی در انتظار کشور خواهد بود اما اینکه این تغییرات به بیثباتی یا تحول مثبت منجر شوند به مدیریت گذار از دوران پوتین وابسته است. آینده روسیه بدون پوتین هنوز روشن نیست اما بدونشک یکی از مهمترین پرسشهای سیاسی در سالهای آینده خواهد بود.