تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ تير ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۲۸
کد مطلب : ۵۰۱۰۶۶
یادداشتی از سید علی عباس محدث؛
چه باید کرد؟
۰
کبنا ؛
سیدعلی عباس محدث - تحلیل اینکه چه شد که رژیم بیهویت اسرائیل خود را در اندازهای میبیند که به ایران حمله کند و به تصور اینکه ایران، غزهای دیگر است و بیدفاع، بدون پشتوانه نظامی، فاقد تجهیزات دفاعی و آمادۀ تخریب و تحقیر و تضعیف شده، و هزاران کیلومتر آنطرفتر هجوم میآورد و از آسمان برخی کشورهای منطقه استفاده میکند و میکشد و تخریب میکند و به مزدوران و همراهانِ داخلیاش فرصت میدهد که ایجاد رعب و وحشت کنند، فضایی چندوجهی را برای تحلیل کارشناسان و صاحبنظران سیاسی و اجتماعی مهیا کرده است. این شرح مختصر، کلیدواژههایی دارد که تحلیل و تبیین هر کدام، میتواند از الان و یا بعد از جنگ، خلأ مردممحوری و همبستگی ملی را در بحرانهای گذشته، بهدرستی بررسی کند. بهعنوانمثال، تبیین همراهان داخلی.
همراهانِ داخلیِ رژیمِ صهیونی، یکی از مهمترین سرفصلهایی است که انشاءالله در آینده، باید بیشتر به آن بپردازیم و جوانان و نوجوان کشورمان را از ویژگیهای خائنین و مزدوران به ملت و میهن آشنا کنیم. همچنین باید جامعه را از داشتههای فکری و فرهنگِ ملی و اسلامی، غنی کنیم تا مجدداً کشورمان مورد بهرهبرداری سودجویان و منفعتطلبان قرار نگیرند.
اکنون شرایطی به وجود آمده که باید تمام نقیصهها را نادیده بگیریم و به دشمن مشترک و تنها عامل انشقاق ایران بزرگ بیندیشیم. درحالیکه سیاستمداران ما مشغول مذاکرۀ با نماینده کشوری بودند که خود را قیم دنیا میداند و به باور برخی از همراهان فکریشان، کدخدای جهان است، فرزند نامشروع این کشور، به حاکمیت، تمدن و سرزمین ملت ایران حمله میکند. از ابتدا هم معلوم بود که اگر آمریکا و بوزینۀ دستآموزش، به جمهوری اسلامی ایران حمله کند، اینکه چه کسی اصلاحطلب است یا اصولگرا، کودک است یا بزرگسال، زن است یا مرد، نخبه دانشگاهی است یا سبزیفروش، مهم نیست، باید ایران و ایرانی زیر چکمۀ استبداد له شود. از نگاهِ غاصبانۀ ترامپ و نتانیاهو، آنچه باید انجام بگیرد این است که هرکسی شناسنامه ایرانی دارد و در این سرزمین، ذیلِ حاکمیت ایران اسلامی و عضوی از 85 میلیون جمعیت فعلی است، در پادگان نظامی باشد یا روی تختِ بیمارستان، در دانشگاه باشد یا در تختخواب، در محل کار باشد یا در پارک و هر کجایی که حضور داشته باشد، باید از دم تیغ شقاوت و جنایتشان بگذرد. به هرحال آنچه در خیال برخی از خوش باورانِ سیاسی بود، اینکه گفتگو و زبانِ دیپلماتیک میتواند بحران احتمالی را خنثی کند. اینها به گزارشات دروغین امثال گروسی که ظاهراً نماینده سازمان ملل بود ولی عملاً به عنوان جاسوسِ رژیمِ جعلیِ اسرائیل اقدام میکرد، خوشبین بودند و همواره بر این خبط سیاسی اهتمام داشتند که باید زبان دنیا را بلد باشیم و مثل دنیا زندگی کنیم. در حالیکه در دنیای امروز، هرچند جنگ طلبی و خشونت، از نگرشهای مضموم و ناپسندی است که اکثریت تحلیلگران و انسان دوستان بر پرهیز و اجتناب از آن اکیداً سخن میگویند، اما این اندیشۀ صلح طلبانه برای کسانی که خود را صاحب دنیا و مالک انسانها میدانند، معنایی ندارد. پس در این شرایط، سازمان ملل و نهادهایی که بر روی کاغذ، وظیفۀ جلوگیری از جنگ و خشونت طلبی را دارند، اصالت حقوقی و ضمانت اجرایی ندارند. وقتی میبینیم که بیش از شصت سال، شوروی سابق در کشور مسلمان افغانستان قتل عام میکند، یا آمریکا با تمام دستاوردهای نظامی اش و با همراه نمودن اتحادیه اروپا و همنوایی سازمان ملل، علیه مردم سودان، لیبی، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و هرجایی که بخواهند اعلام استقلال بکنند، لشکرکشی کرده و هر تعداد بخواهد، میکشد و معادن و ذخائرشان را حیف و میل میکند، چه دلیلی دارد که منتظر ترحم و درکِ مفهوم انسانیت از این قوم داشته باشیم؟
به هر جهت، رژیم اشغالگر و به عبارتی، آمریکا و اتحادیه اروپا، با تمام تجهیزات و ادوات جنگی و البته با حمایتهای اطلاعاتی و ماهوارهای، به کشورمان تجاوز نظامی داشته است. امروز معلوم شد که صبر و مدارای رهبر معظم انقلاب با افراد سادهاندیش داخلی که گاهی عامل در منازعات و کاستیهای نظام سیاسی بودند، دورنمایی به وسعتِ بیش از 30 سال گذشته داشته است. اینکه چرا سند چشم انداز 1404 محقق نشد؟ چرا تحریمهای ضدبشری غرب علیه ملت ایران هر روز بیشتر از روز قبل میشد؟ چرا علیرغم برخی مدیریتهای غلط و تصمیمهای نادرستِ اغلبِ دولتمردان، ملت را به افقهای آینده وعده میداد؟ چرا عدهای بازیچه بودند و برای مردم و نظام، بحران درست میکردند؟ و بالاخره اینکه، چرا رهبر انقلاب به عنوان عالیترین شخصیت سیاسی کشور در جناح بندیهای داخلی و گروههای سیاسی هضم و جذب نشد، در تدبیرِ علی(ع)گونهی معظمله و عیان شدن ماهیتِ وحشیگریِ صهیونیسم، بر دنیا محقق و مسلم شد. به گفتۀ بسیاری از تحلیلگران غربی، رژیم غاصب اسرائیل باور کرده بود که پس از عملیات نظامی، مردم ایران به خیابانها آمده و با نظام اسلامی خود مبارزه میکنند. این خیال باطل یکی از مهمترین اشتباهات استراتژیک آمریکا و همتایانش بود که مسلماً تاریخ ایران اسلامی و اندیشههای بزرگان دینی و تمدن ایرانی را نشناخته بودند.
تاریخ بیش از ۲۰۰۰ساله ایران میگوید که این ملت برای آزادگی و حریت خود، تمام هستیاش را فدا میکند. قتل و کشتار برترین اندیشمندان و عزیزترین جوانان، نابودی عظیمترین کتابخانهها، سرکوب و اعدام پرفروغترین علما در زرینترین بخشهای تاریخ ایران اسلامی، حکایت از پایداری و عزت مردم ایران دارد. حتی در جاهایی از تاریخ این مملکت جوی خون به راه انداختند ولی نتوانستند ملت ایران را زیر سلطۀ خود درآورند. در آخرین تهاجم نظامی علیه ملت ایران، یعنی در جنگ تحمیلی هشتساله، بیش از 37 کشور را همدست صدام کردند ولی بازهم روسیاهتر از گذشته و بدون از هیچ دستاوردی ایران را ترک کردند.
بااینحال میخواهم عرض کنم که در این دفاع مشروع و عزتمندانه، یک دستاوردِ ثابت شده و ماندگار را شاهدیم که نباید بعد از جنگ، دوباره آن را فراموش کنیم. سرمایۀ عظیم انسجام اجتماعی، همدلی و مسئولیتپذیری ملی، مهمترین راهبرد ملت ایران در این دفاع عزتآفرین است که باز هم در دنیا ما را بینظیر و متمدن نشان داده است. وقتی ملیت و حاکمیتِ ما در خطر باشد، تمام تفرقها و تفاوتها، بیمعنی میشوند و همه در یک ستون به فرماندهی رهبر عظیمالشأن انقلاب، مرزهای ایران را با جان و سر، حفاظت میکنیم. این عقلانیت ملی، هرچند در سالهای گذشته، بهکرات مورد شبهه و هجمه قرار گرفته بود؛ اما در ضمیر خود داشتیم، و امروز دوباره شکوفا کردیم و انصاف نیست که قدردانش نباشیم.
بنابراین، ملت ایران شایسته ستایش هستند و انتظار داریم که چون گذشته غفلت نکنیم و این همدلی و روشنگری ملی را در حافظۀ خود و در دیباچۀ تاریخ این مملکت ذخیره کنیم. آنچه در جنگ تحمیلی هشت سال دفاع مقدس، ممکن نشد و متأسفانه بعضاً دلاوریهایی که ملت ایران داشتند عامدانه و یا سهواً، از ذهن نسلهای بعد از جنگ پاک شد، اکنون نباید در این هدف غایی، نادیده گرفته شود و از فرهنگِ سلحشوری و عزت آفرینی ما که برگرفته از عزم و ارادۀ ملی است، محو شود. پس لازم است که همبستگی امروزمان را باوجود رسانههای کثیرالانتشار و دیگر پیوندهای ملی و بینالمللی برای همیشه ثبت کنیم.
انشاءالله که به فرمان حقتعالی؛
والعاقبه للمتقین

همراهانِ داخلیِ رژیمِ صهیونی، یکی از مهمترین سرفصلهایی است که انشاءالله در آینده، باید بیشتر به آن بپردازیم و جوانان و نوجوان کشورمان را از ویژگیهای خائنین و مزدوران به ملت و میهن آشنا کنیم. همچنین باید جامعه را از داشتههای فکری و فرهنگِ ملی و اسلامی، غنی کنیم تا مجدداً کشورمان مورد بهرهبرداری سودجویان و منفعتطلبان قرار نگیرند.
اکنون شرایطی به وجود آمده که باید تمام نقیصهها را نادیده بگیریم و به دشمن مشترک و تنها عامل انشقاق ایران بزرگ بیندیشیم. درحالیکه سیاستمداران ما مشغول مذاکرۀ با نماینده کشوری بودند که خود را قیم دنیا میداند و به باور برخی از همراهان فکریشان، کدخدای جهان است، فرزند نامشروع این کشور، به حاکمیت، تمدن و سرزمین ملت ایران حمله میکند. از ابتدا هم معلوم بود که اگر آمریکا و بوزینۀ دستآموزش، به جمهوری اسلامی ایران حمله کند، اینکه چه کسی اصلاحطلب است یا اصولگرا، کودک است یا بزرگسال، زن است یا مرد، نخبه دانشگاهی است یا سبزیفروش، مهم نیست، باید ایران و ایرانی زیر چکمۀ استبداد له شود. از نگاهِ غاصبانۀ ترامپ و نتانیاهو، آنچه باید انجام بگیرد این است که هرکسی شناسنامه ایرانی دارد و در این سرزمین، ذیلِ حاکمیت ایران اسلامی و عضوی از 85 میلیون جمعیت فعلی است، در پادگان نظامی باشد یا روی تختِ بیمارستان، در دانشگاه باشد یا در تختخواب، در محل کار باشد یا در پارک و هر کجایی که حضور داشته باشد، باید از دم تیغ شقاوت و جنایتشان بگذرد. به هرحال آنچه در خیال برخی از خوش باورانِ سیاسی بود، اینکه گفتگو و زبانِ دیپلماتیک میتواند بحران احتمالی را خنثی کند. اینها به گزارشات دروغین امثال گروسی که ظاهراً نماینده سازمان ملل بود ولی عملاً به عنوان جاسوسِ رژیمِ جعلیِ اسرائیل اقدام میکرد، خوشبین بودند و همواره بر این خبط سیاسی اهتمام داشتند که باید زبان دنیا را بلد باشیم و مثل دنیا زندگی کنیم. در حالیکه در دنیای امروز، هرچند جنگ طلبی و خشونت، از نگرشهای مضموم و ناپسندی است که اکثریت تحلیلگران و انسان دوستان بر پرهیز و اجتناب از آن اکیداً سخن میگویند، اما این اندیشۀ صلح طلبانه برای کسانی که خود را صاحب دنیا و مالک انسانها میدانند، معنایی ندارد. پس در این شرایط، سازمان ملل و نهادهایی که بر روی کاغذ، وظیفۀ جلوگیری از جنگ و خشونت طلبی را دارند، اصالت حقوقی و ضمانت اجرایی ندارند. وقتی میبینیم که بیش از شصت سال، شوروی سابق در کشور مسلمان افغانستان قتل عام میکند، یا آمریکا با تمام دستاوردهای نظامی اش و با همراه نمودن اتحادیه اروپا و همنوایی سازمان ملل، علیه مردم سودان، لیبی، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و هرجایی که بخواهند اعلام استقلال بکنند، لشکرکشی کرده و هر تعداد بخواهد، میکشد و معادن و ذخائرشان را حیف و میل میکند، چه دلیلی دارد که منتظر ترحم و درکِ مفهوم انسانیت از این قوم داشته باشیم؟
به هر جهت، رژیم اشغالگر و به عبارتی، آمریکا و اتحادیه اروپا، با تمام تجهیزات و ادوات جنگی و البته با حمایتهای اطلاعاتی و ماهوارهای، به کشورمان تجاوز نظامی داشته است. امروز معلوم شد که صبر و مدارای رهبر معظم انقلاب با افراد سادهاندیش داخلی که گاهی عامل در منازعات و کاستیهای نظام سیاسی بودند، دورنمایی به وسعتِ بیش از 30 سال گذشته داشته است. اینکه چرا سند چشم انداز 1404 محقق نشد؟ چرا تحریمهای ضدبشری غرب علیه ملت ایران هر روز بیشتر از روز قبل میشد؟ چرا علیرغم برخی مدیریتهای غلط و تصمیمهای نادرستِ اغلبِ دولتمردان، ملت را به افقهای آینده وعده میداد؟ چرا عدهای بازیچه بودند و برای مردم و نظام، بحران درست میکردند؟ و بالاخره اینکه، چرا رهبر انقلاب به عنوان عالیترین شخصیت سیاسی کشور در جناح بندیهای داخلی و گروههای سیاسی هضم و جذب نشد، در تدبیرِ علی(ع)گونهی معظمله و عیان شدن ماهیتِ وحشیگریِ صهیونیسم، بر دنیا محقق و مسلم شد. به گفتۀ بسیاری از تحلیلگران غربی، رژیم غاصب اسرائیل باور کرده بود که پس از عملیات نظامی، مردم ایران به خیابانها آمده و با نظام اسلامی خود مبارزه میکنند. این خیال باطل یکی از مهمترین اشتباهات استراتژیک آمریکا و همتایانش بود که مسلماً تاریخ ایران اسلامی و اندیشههای بزرگان دینی و تمدن ایرانی را نشناخته بودند.
تاریخ بیش از ۲۰۰۰ساله ایران میگوید که این ملت برای آزادگی و حریت خود، تمام هستیاش را فدا میکند. قتل و کشتار برترین اندیشمندان و عزیزترین جوانان، نابودی عظیمترین کتابخانهها، سرکوب و اعدام پرفروغترین علما در زرینترین بخشهای تاریخ ایران اسلامی، حکایت از پایداری و عزت مردم ایران دارد. حتی در جاهایی از تاریخ این مملکت جوی خون به راه انداختند ولی نتوانستند ملت ایران را زیر سلطۀ خود درآورند. در آخرین تهاجم نظامی علیه ملت ایران، یعنی در جنگ تحمیلی هشتساله، بیش از 37 کشور را همدست صدام کردند ولی بازهم روسیاهتر از گذشته و بدون از هیچ دستاوردی ایران را ترک کردند.
بااینحال میخواهم عرض کنم که در این دفاع مشروع و عزتمندانه، یک دستاوردِ ثابت شده و ماندگار را شاهدیم که نباید بعد از جنگ، دوباره آن را فراموش کنیم. سرمایۀ عظیم انسجام اجتماعی، همدلی و مسئولیتپذیری ملی، مهمترین راهبرد ملت ایران در این دفاع عزتآفرین است که باز هم در دنیا ما را بینظیر و متمدن نشان داده است. وقتی ملیت و حاکمیتِ ما در خطر باشد، تمام تفرقها و تفاوتها، بیمعنی میشوند و همه در یک ستون به فرماندهی رهبر عظیمالشأن انقلاب، مرزهای ایران را با جان و سر، حفاظت میکنیم. این عقلانیت ملی، هرچند در سالهای گذشته، بهکرات مورد شبهه و هجمه قرار گرفته بود؛ اما در ضمیر خود داشتیم، و امروز دوباره شکوفا کردیم و انصاف نیست که قدردانش نباشیم.
بنابراین، ملت ایران شایسته ستایش هستند و انتظار داریم که چون گذشته غفلت نکنیم و این همدلی و روشنگری ملی را در حافظۀ خود و در دیباچۀ تاریخ این مملکت ذخیره کنیم. آنچه در جنگ تحمیلی هشت سال دفاع مقدس، ممکن نشد و متأسفانه بعضاً دلاوریهایی که ملت ایران داشتند عامدانه و یا سهواً، از ذهن نسلهای بعد از جنگ پاک شد، اکنون نباید در این هدف غایی، نادیده گرفته شود و از فرهنگِ سلحشوری و عزت آفرینی ما که برگرفته از عزم و ارادۀ ملی است، محو شود. پس لازم است که همبستگی امروزمان را باوجود رسانههای کثیرالانتشار و دیگر پیوندهای ملی و بینالمللی برای همیشه ثبت کنیم.
انشاءالله که به فرمان حقتعالی؛
والعاقبه للمتقین