تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۴ ساعت ۰۷:۰۶
کد مطلب : ۴۹۸۱۶۲
کتاب مرد ایل و حماسه تاریخ شفاهی حجتالاسلام خرم روز
۰
کبنا ؛
کتاب مرد ایل و حماسه تاریخ شفاهی حجتالاسلام والمسلمین «قدرتالله خرم روز» از جانبازان دوران دفاع مقدس منتشر شد.
به گزارش کبنا، کتاب مرد ایل و حماسه تاریخ شفاهی حجتالاسلام والمسلمین «قدرتالله خرم روز» از جانبازان دوران دفاع مقدس است که با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کهگیلویه و بویراحمد و بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسیده است.
این کتاب توسط انتشارات عصر جوان با مصاحبه «محمود مهمان نواز» با شمارگان ۳۰۰، در ۲۵۴ صفحه چاپ و به بازار نشر عرضه شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
در شبی از شبهای زمستان در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت در هوای بسیار سرد و برفی به اتفاق برادر پاسدار آقای افشار که اون موقع درجهای نداشتند فرمانده گردان قائم زنجان، برای سرکشی از سنگر فرماندهی گردان که چند صد متری عقبتر بود حرکت کردیم.
در حالی که منطقه مین کاری بود و روی نوار سفید رنگی که اون هم از برف پوشیده بود حرکت کردیم ولی هر چه به سنگر کمین نزدیک شدیم هیچ حرکت، صدا و علامتی مشاهده نکردیم و تخمین زدیم که نیروی مستقر در سنگر کمین، به دست نیروهای دشمن یا شهید و یا اسیر شده است.
با احتیاط و آرام آرام به سنگری که از مقداری چوب و برگ درخت درست شده بود بر اثر شدت سرما و یخبندان منجمد شده و قدرت حرکت و هر گونه تحرک و حتی سخن گفتن ازش گرفته شد. با این حال حاضر نشد سنگر کمین را رها کند و جان خود را نجات دهد که مبادا دشمن از این معبر نفوذ کند و به نیروهای رزمنده آسیبی وارد نمایند.

به گزارش کبنا، کتاب مرد ایل و حماسه تاریخ شفاهی حجتالاسلام والمسلمین «قدرتالله خرم روز» از جانبازان دوران دفاع مقدس است که با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کهگیلویه و بویراحمد و بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسیده است.
این کتاب توسط انتشارات عصر جوان با مصاحبه «محمود مهمان نواز» با شمارگان ۳۰۰، در ۲۵۴ صفحه چاپ و به بازار نشر عرضه شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
در شبی از شبهای زمستان در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت در هوای بسیار سرد و برفی به اتفاق برادر پاسدار آقای افشار که اون موقع درجهای نداشتند فرمانده گردان قائم زنجان، برای سرکشی از سنگر فرماندهی گردان که چند صد متری عقبتر بود حرکت کردیم.
در حالی که منطقه مین کاری بود و روی نوار سفید رنگی که اون هم از برف پوشیده بود حرکت کردیم ولی هر چه به سنگر کمین نزدیک شدیم هیچ حرکت، صدا و علامتی مشاهده نکردیم و تخمین زدیم که نیروی مستقر در سنگر کمین، به دست نیروهای دشمن یا شهید و یا اسیر شده است.
با احتیاط و آرام آرام به سنگری که از مقداری چوب و برگ درخت درست شده بود بر اثر شدت سرما و یخبندان منجمد شده و قدرت حرکت و هر گونه تحرک و حتی سخن گفتن ازش گرفته شد. با این حال حاضر نشد سنگر کمین را رها کند و جان خود را نجات دهد که مبادا دشمن از این معبر نفوذ کند و به نیروهای رزمنده آسیبی وارد نمایند.
