تاریخ انتشار
شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۳۱
کد مطلب : ۵۰۲۰۳۱
کبنا بررسی کرد؛
آمایش سرزمین؛ نقشهای که در کهگیلویه و بویراحمد گم شده است / از گل رز تا ماهی قزلآلا؛ پروژههایی بدون چرخه کامل تولید و صادرات / چه کسی پاسخگوی شکست برخی پروژهها در استان است؟
۰
کبنا ؛در حالی که سند آمایش سرزمین، مسیر توسعه متوازن و پایدار را برای استانها ترسیم کرده، کهگیلویه و بویراحمد همچنان در چرخهای معیوب از صدور مجوزها و پروژههای ناتمام گرفتار است.
به گزارش کبنا، سند آمایش سرزمین، تلاشی برای توزیع متوازن جمعیت، سرمایه، فعالیت و منابع در گستره جغرافیایی کشور، با تکیه بر مزیتهای منطقهای و پرهیز از تمرکزگرایی است. این سند، توسعه را فرآیندی نظاممند و متکی بر قابلیتهای هر منطقه تعریف میکند. بر این اساس، هر استان باید با شناسایی ظرفیتهای خود، اولویتهای توسعهایاش را از تولید و اشتغال تا خدمات و زیرساخت مشخص کند.
در سند آمایش سرزمین، نقش هر استان مشخص است. در این سند برخی استانها صنعتی، برخی کشاورزی، گردشگری، ترانزیتی و .... هستند. هدف هم آن است که توسعه بر پایه واقعیتها و نه سلایق سیاسی یا فشارهای لحظهای باشد.
استان کهگیلویه و بویراحمد، با برخورداری از منابع آبی، اقلیم متنوع، نیروی انسانی تحصیلکرده، زمین حاصلخیز، و مرزهای فرهنگی و جغرافیایی خاص، در سند آمایش جایگاه خاصی دارد. این استان باید در حوزههایی مانند کشاورزی پایدار، باغداری، دامپروری، شیلات، گیاهان دارویی، و گردشگری بومی، تبدیل به یک قطب منطقهای میشد. اما متأسفانه، فاصله زیادی بین ظرفیتهای تعیینشده در سند و عملکرد اجرایی دستگاهها وجود دارد.
شاید بتوان گفت در این استان، سند آمایش بیشتر شبیه به یک تزئین اداری باقی مانده و هنوز تبدیل به قطبنمای برنامهریزی نشده است.
یکی از نمودهای بیتوجهی به سند آمایش سرزمین، شیوه تصویب و اجرای طرحهای اقتصادی در استان است. در واقع، وقتی مجوز یک طرح تولیدی صادر میشود، آیا نباید تمام زنجیره آن در نظر گرفته شود؟ تولید، بستهبندی، حمل، فروش، صادرات؟ اما در عمل، چه میبینیم؟
مثال روشن آن طرحهای گل رز در استان است. در برخی مناطق مجوزهای کشت گل رز صادر شدهاند. اما آیا پیش از صدور این مجوزها، زنجیره فروش و صادرات دیده شده؟ آیا تمهیداتی برای انتقال سریع گلها به مراکز مصرف در تهران یا دیگر استانها یا حتی صادرات هوایی آنها اندیشیده شده؟ گیاه گلرز با عمر پس از برداشت بسیار کوتاه، نیازمند حملونقل فوری است. اما در استان ناوگان حملونقل هوایی یا سردخانهای متناسب نداریم.
مثال دیگر، حوزه پرورش ماهی است. کهگیلویه و بویراحمد از نظر میزان تولید ماهی قزلآلا، رتبه سوم کشوری را دارد. اما این افتخار آماری، پشت خود با واقعیتهای تلخِ نبود صنایع تبدیلی، نبود برندهای ملی، نبود بستهبندی حرفهای و از همه مهمتر، نبود پایانه صادراتی همراه است. اگر بر اساس سند آمایش حرکت میکردیم، امروز در کنار تولید، کارخانههای پاکسازی، بستهبندی، برندینگ و صادرات ماهی هم داشتیم. اما تنها مرحله ابتدایی چرخه تولید را داریم و باقی مسیر، در خلأ رها شده است.
در حوزه طیور نیز همین الگو تا حدی تکرار شده است. مجوز مرغداریها صادر میشود، اما زنجیره تأمین خوراک طیور برنامهریزی شده، کارخانههای بستهبندی گوشت مرغ و نیز به اندازه کافی نیست. این طرحها در ظاهر فعالاند، اما در واقع، بهدلیل نبود پشتیبانی لازم، کمبازدهاند.
شاید یکی از تأسفبارترین نمونهها، وضعیت کشاورزی در استان باشد. کهگیلویه و بویراحمد دارای زمینهای مستعد، منابع آبی فراوان و دانشگاهی مثل دانشگاه یاسوج است که متخصصان این حوزه را تربیت میکند. قاعدتاً نباید جزو استانهای کمتولید در کشاورزی باشد. اما متأسفانه هست. اما چرا با وجود این همه قابلیت، کشاورزی در استان توسعهیافته نیست؟ آیا نباید پاسخ را در فاصله بین سند آمایش و اجرای آن دید؟
روشن است که نقش مدیریت اجرایی و سیاستگذاری بسیار مهم است. برای تحقق مفاد سند آمایش، نیاز به مدیرانی متخصص و با افق دید بلندمدت داریم. اما متأسفانه، در موارد متعدد، شاهد آن هستیم که برخی از مسئولان بر مبنای ملاحظات سیاسی و ارتباطات جناحی با نمایندگان منصوب میشوند و دغدغه آمایش سرزمین را ندارند.
چنین انتصابهایی، سیاستگذاری را بهجای آنکه بر پایه اسناد بالادستی و مصالح استان باشد، تابع سلایق کوتاهمدت میکند. نتیجه این وضعیت هم تکرار پروژههای ناقص و تصمیمات لحظهای است.
از این مهمتر شورای توسعه و برنامهریزی استان، یکی از مهمترین نهادها برای اجراییسازی آمایش سرزمین در سطح استان است. اما این شورا نیز اغلب بهجای آنکه محل بحثهای راهبردی و آیندهنگرانه باشد، بیشتر وقت خود را صرف تصویب طرحها، بدون بررسی دقیق و کافی نسبت آنها با سند آمایش، میکند. در حالی که میتوانست هر طرح اقتصادی را با نگاه به پیوستهای تولید، توزیع، صادرات و نیاز منطقهای و ملی مورد ارزیابی قرار دهد.
به گزارش کبنا، سند آمایش سرزمین، تلاشی برای توزیع متوازن جمعیت، سرمایه، فعالیت و منابع در گستره جغرافیایی کشور، با تکیه بر مزیتهای منطقهای و پرهیز از تمرکزگرایی است. این سند، توسعه را فرآیندی نظاممند و متکی بر قابلیتهای هر منطقه تعریف میکند. بر این اساس، هر استان باید با شناسایی ظرفیتهای خود، اولویتهای توسعهایاش را از تولید و اشتغال تا خدمات و زیرساخت مشخص کند.
در سند آمایش سرزمین، نقش هر استان مشخص است. در این سند برخی استانها صنعتی، برخی کشاورزی، گردشگری، ترانزیتی و .... هستند. هدف هم آن است که توسعه بر پایه واقعیتها و نه سلایق سیاسی یا فشارهای لحظهای باشد.
استان کهگیلویه و بویراحمد، با برخورداری از منابع آبی، اقلیم متنوع، نیروی انسانی تحصیلکرده، زمین حاصلخیز، و مرزهای فرهنگی و جغرافیایی خاص، در سند آمایش جایگاه خاصی دارد. این استان باید در حوزههایی مانند کشاورزی پایدار، باغداری، دامپروری، شیلات، گیاهان دارویی، و گردشگری بومی، تبدیل به یک قطب منطقهای میشد. اما متأسفانه، فاصله زیادی بین ظرفیتهای تعیینشده در سند و عملکرد اجرایی دستگاهها وجود دارد.
شاید بتوان گفت در این استان، سند آمایش بیشتر شبیه به یک تزئین اداری باقی مانده و هنوز تبدیل به قطبنمای برنامهریزی نشده است.
یکی از نمودهای بیتوجهی به سند آمایش سرزمین، شیوه تصویب و اجرای طرحهای اقتصادی در استان است. در واقع، وقتی مجوز یک طرح تولیدی صادر میشود، آیا نباید تمام زنجیره آن در نظر گرفته شود؟ تولید، بستهبندی، حمل، فروش، صادرات؟ اما در عمل، چه میبینیم؟
مثال روشن آن طرحهای گل رز در استان است. در برخی مناطق مجوزهای کشت گل رز صادر شدهاند. اما آیا پیش از صدور این مجوزها، زنجیره فروش و صادرات دیده شده؟ آیا تمهیداتی برای انتقال سریع گلها به مراکز مصرف در تهران یا دیگر استانها یا حتی صادرات هوایی آنها اندیشیده شده؟ گیاه گلرز با عمر پس از برداشت بسیار کوتاه، نیازمند حملونقل فوری است. اما در استان ناوگان حملونقل هوایی یا سردخانهای متناسب نداریم.
مثال دیگر، حوزه پرورش ماهی است. کهگیلویه و بویراحمد از نظر میزان تولید ماهی قزلآلا، رتبه سوم کشوری را دارد. اما این افتخار آماری، پشت خود با واقعیتهای تلخِ نبود صنایع تبدیلی، نبود برندهای ملی، نبود بستهبندی حرفهای و از همه مهمتر، نبود پایانه صادراتی همراه است. اگر بر اساس سند آمایش حرکت میکردیم، امروز در کنار تولید، کارخانههای پاکسازی، بستهبندی، برندینگ و صادرات ماهی هم داشتیم. اما تنها مرحله ابتدایی چرخه تولید را داریم و باقی مسیر، در خلأ رها شده است.
در حوزه طیور نیز همین الگو تا حدی تکرار شده است. مجوز مرغداریها صادر میشود، اما زنجیره تأمین خوراک طیور برنامهریزی شده، کارخانههای بستهبندی گوشت مرغ و نیز به اندازه کافی نیست. این طرحها در ظاهر فعالاند، اما در واقع، بهدلیل نبود پشتیبانی لازم، کمبازدهاند.
شاید یکی از تأسفبارترین نمونهها، وضعیت کشاورزی در استان باشد. کهگیلویه و بویراحمد دارای زمینهای مستعد، منابع آبی فراوان و دانشگاهی مثل دانشگاه یاسوج است که متخصصان این حوزه را تربیت میکند. قاعدتاً نباید جزو استانهای کمتولید در کشاورزی باشد. اما متأسفانه هست. اما چرا با وجود این همه قابلیت، کشاورزی در استان توسعهیافته نیست؟ آیا نباید پاسخ را در فاصله بین سند آمایش و اجرای آن دید؟
روشن است که نقش مدیریت اجرایی و سیاستگذاری بسیار مهم است. برای تحقق مفاد سند آمایش، نیاز به مدیرانی متخصص و با افق دید بلندمدت داریم. اما متأسفانه، در موارد متعدد، شاهد آن هستیم که برخی از مسئولان بر مبنای ملاحظات سیاسی و ارتباطات جناحی با نمایندگان منصوب میشوند و دغدغه آمایش سرزمین را ندارند.
چنین انتصابهایی، سیاستگذاری را بهجای آنکه بر پایه اسناد بالادستی و مصالح استان باشد، تابع سلایق کوتاهمدت میکند. نتیجه این وضعیت هم تکرار پروژههای ناقص و تصمیمات لحظهای است.
از این مهمتر شورای توسعه و برنامهریزی استان، یکی از مهمترین نهادها برای اجراییسازی آمایش سرزمین در سطح استان است. اما این شورا نیز اغلب بهجای آنکه محل بحثهای راهبردی و آیندهنگرانه باشد، بیشتر وقت خود را صرف تصویب طرحها، بدون بررسی دقیق و کافی نسبت آنها با سند آمایش، میکند. در حالی که میتوانست هر طرح اقتصادی را با نگاه به پیوستهای تولید، توزیع، صادرات و نیاز منطقهای و ملی مورد ارزیابی قرار دهد.