بحران جان، سکوت مسئولان؛
از بحران خاموش خودکشیها تا بحران بیتوجهی ساختاری در کهگیلویه و بویراحمد + پیشنهادات کبنانیوز
27 ارديبهشت 1404 ساعت 15:02
خودکشی نه یک تصمیم فردی، که نشانه فروریختن دیوار اعتماد، معنا و حمایت در جامعه است. وقتی جوانی هیچ آیندهای نمیبینند، مرگ هم برایش تفاوتی نمیکند.
خودکشی نه یک تصمیم فردی، که نشانه فروریختن دیوار اعتماد، معنا و حمایت در جامعه است. وقتی جوانی هیچ آیندهای نمیبینند، مرگ هم برایش تفاوتی نمیکند.
به گزارش کبنا، در هفتهای که گذشت، استان کهگیلویه و بویراحمد بار دیگر خبرساز شد؛ نه به دلیل توسعه یا پیشرفتی چشمگیر، بلکه به دلیل تعدادی خودکشی در کمتر از چند روز، که چهار مورد آن تنها در یکی از شهرستانهای استان اتفاق افتاده است. پیش از این نیز خودکشیهای در یکی از شهرها، بارها در صدر اخبار بود. آمار این خودکشیها از منابع غیررسمی است و یقیناً باید دستگاههای مربوطه در این خصوص صحبتهای لازم را داشته باشند.
این رخدادها دیگر نمیتوانند در حاشیه دیده شوند؛ به نظر میرسد خودکشیها در کهگیلویه و بویراحمد به یک الگوی نگرانکننده، مزمن و هشدارآمیز تبدیل شدهاند. دردی که پشت تیترهای کوتاه رسانهها پنهان میماند، اما میتوانند جامعهای را از درون فرسوده کنند.
خودکشی، به عنوان یک پدیده اجتماعی، حاصل مجموعهای از عوامل در هم تنیده است. برخلاف تصور رایج، این پدیده صرفاً یک تصمیم فردی نیست، بلکه انعکاس بحرانهای ساختاری، روانی، اقتصادی و فرهنگی در بطن جامعه است. در کهگیلویه و بویراحمد، فقر ساختاری، بیکاری مزمن، کمبود فرصتهای برابر، ناکارآمدی نظام آموزش رسمی و غیررسمی، و نبود زیرساختهای حمایت از سلامت روان، شرایطی را پدید آورده که برخی از جوانان، و حتی نوجوانان، راهی جز پایان دادن به زندگی نمیبینند.
وقتی افراد احساس بیمعنایی، بیپناهی و بیارزشی میکنند، مرگ به گزینهای قابلقبول و در دسترس برای آنها تبدیل میشود. در چنین فضایی، زندگی دیگر ارزش زیستن ندارد، و این دقیقاً همانجاست که جامعه باید خودش را بازبینی کند.
ما امروز با نسلی روبهرو هستیم که در سایه بیثباتی اقتصادی، بحرانهای خانوادگی، آیندهای مبهم و فشارهای فرهنگی، معنای زندگی را گم کرده است. وقتی اهداف زندگی با نابرابری و عدم دسترسی به حداقلها مواجه میشوند، امید رنگ میبازد. معنای زندگی نه صرفاً در مفاهیم فلسفی، بلکه در احساس تعلق، مفید بودن، و چشمانداز روشن نسبت به آینده ریشه دارد؛ عناصری که امروز برای برخی از جوانان کهگیلویه و بویراحمدی دستنیافتنی شدهاند.
حال باید پرسید مدیران و نهادهای رسمی استان کجای این مسأله ایستادهاند؟ آیا واقعاً از عمق بحران آگاهاند یا همچنان در لایههای بروکراتیک، درگیر آمار و جلسات کمنتیجهاند؟
معاون سیاسی امنیتی استانداری، باید پاسخ دهد که در برابر این زنجیره خودکشیها چه اقدام پیشگیرانهای داشته است؟ رسالت این معاونت فراتر از ساماندهی انتخابات و کنترل امنیت فیزیکی است؛ امنیت روانی مردم، بهویژه در مناطق بحرانی، باید در اولویت قرار گیرد.
از سوی دیگر، دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری، که مأموریتش مطالعه و مداخله در آسیبهای اجتماعی است، به نظر میرسد سالهاست از مسئولیت واقعی خود فاصله گرفته و به نهادی تشریفاتی تبدیل شده است. این دفتر چند پژوهش میدانی معتبر درباره ریشههای خودکشی در استان داشته؟ چه برنامههایی برای تابآوری روانی در مدارس، محلات یا خانوادهها اجرا کرده است؟ مسئولان این دفتر باید بپذیرند که در مقابل این بحران، سکوت و انفعال آنها، خود بخشی از مسئله است.
دانشگاههای استان به عنوان مراکز اندیشه و تحلیل، باید پیشقراول مبارزه با آسیبهای اجتماعی باشند، اما متأسفانه در کهگیلویه و بویراحمد، بخشی از جامعه دانشگاهی عملاً از مسئولیت علمی و اجتماعی خود فاصله گرفته است. افرادی مانند شیرعلی خرامین، که در حوزه روانشناسی تخصص دارند، بهجای پرداختن به بحرانهای اجتماعی و روانی، درگیر فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی شدهاند. این انحراف از مسیر تخصصی، ضربهای جدی به پویایی و اعتبار علمی دانشگاههاست. دانشگاه، قرار نیست بنگاه سیاسی باشد؛ دانشگاه باید پناهگاه علم، نقد و درمان اجتماعی باشد.
رسانهها، و بهویژه صدا و سیمای مرکز کهگیلویه و بویراحمد، نیز باید به پرسش کشیده شوند. متأسفانه گاهی صدا و سیما که باید بازتابدهنده دردهای مردم باشد، در مواردی، با پخش برنامههای سطحی و عدم پوشش دقیق از وضعیت جامعه، عملاً به فراموشی جمعی دامن میزند.
با همهی این انتقادها، خانوادهها نیز نباید از دایره مسئولیت خارج شوند. امروزه بسیاری از خانوادهها به دلایل مختلف، اعم از فشار اقتصادی، ضعف سواد عاطفی، یا فروپاشی ارزشهای ارتباطی، از ایفای نقش حمایتی و تربیتی خود بازماندهاند. خانوادههایی که تنها به امر و نهی، مقایسه، سرزنش یا بیتفاوتی روی میآورند، ناخواسته فرزندان خود را به سمت پرتگاه روانی سوق میدهند.
وظیفه خانواده ایجاد فضا برای گفتگو، احترام به فردیت فرزندان، و توجه به سلامت روانی آنهاست. هیچ نهادی نمیتواند جای خالی یک آغوش امن را پر کند.
با توجه به اهمیت پیشگیری از خودکشی، در ادامه به چند پیشنهاد اشاره میکنیم که مسئولین کهگیلویه و بویراحمدی میتوانند انجام دهند.
_ راهاندازی مرکز بحران سلامت روان در مناطق پرخطر: با توجه به آمار بالای خودکشی در برخی نقاط خاص، لازم است «مرکز مداخله در بحران» با همکاری دانشگاه علوم پزشکی، اداره بهزیستی، و روانشناسان محلی تأسیس شود. این مراکز میتوانند به صورت شبانهروزی به افراد در معرض بحران کمک فوری ارائه دهند (مشاوره، پیگیری، مددکاری).
_ آموزش خانوادهها برای حمایت روانی از فرزندان: برگزاری کارگاههای آموزشی در مساجد، مدارس و مراکز فرهنگی برای والدین درباره مهارتهای ارتباطی، تشخیص علائم افسردگی، و شیوه گفتوگو با فرزندان میتواند تأثیر زیادی داشته باشد. از ظرفیت امامجمعهها، شوراهای محلی، و معلمان باتجربه میتوان استفاده کرد.
_احیای نقش دانشگاهها در پژوهش و مداخله اجتماعی: دانشگاه یاسوج و دیگر مراکز آموزش عالی استان باید ملزم به اجرای طرحهای میدانی درباره آسیبهای اجتماعی باشند. گروههای جامعهشناسی، روانشناسی و علوم تربیتی میتوانند بهجای تمرکز صرف بر مقالهنویسی، پژوهشهای عملیاتی در مناطق آسیبپذیر اجرا کنند.
_ راهاندازی کمپینهای رسانهای برای ترویج امید و معنای زندگی: صدا و سیمای استان، بهجای پرداختن به برنامههای کلیشهای، باید محتوای هدفمند درباره تابآوری روانی، قصههای موفقیت، و تجربههای شخصی افرادی که از بحران عبور کردهاند تولید کند. دعوت از روانشناسان بومی برای برنامههای گفتوگو محور، بسیار اثربخش خواهد بود.
_ تشکیل «خانه امید جوانان» در روستاها و مناطق محروم: با همکاری دهیاریها، بسیج، و نهادهای مردمی، میتوان مراکز غیررسمی با نام «خانه امید» ایجاد کرد تا جوانان به صورت رایگان به فضای گفتوگو، مهارتآموزی و مشاوره دسترسی داشته باشند. این مراکز میتوانند جایگزین بیکاری و بیحوصلگی روزانه بسیاری از جوانان باشند.
_ تأسیس خط تلفنی مشاوره بحران ویژه استان: راهاندازی یک خط تلفنی دائمی و محرمانه با کد استانی برای ارائه مشاوره روانی فوری (مشابه ۱۴۸۰ بهزیستی، اما بومی و محلیشده) میتواند در کاهش فوری بحرانها مؤثر باشد.
_ بهکارگیری روحانیون، معلمان، و معتمدین محلی به عنوان واسطههای روانی اجتماعی: در مناطق سنتی مثل چاروسا یا دیشموک، گاه حرف یک روحانی یا بزرگ فامیل بیش از هر مقام رسمی مؤثر است. آموزش این افراد برای تشخیص هشدارهای روانی و ارجاع به مراکز تخصصی، نقش مهمی در پیشگیری دارد.
کد مطلب: 499625