تاریخ انتشار
سه شنبه ۵ فروردين ۱۴۰۴ ساعت ۰۴:۰۵
کد مطلب : ۴۹۷۵۰۹
کبنا بررسی کرد
پشت پرده یک لاک ساده: کشمکش تربیتی در مدارس کهگیلویه و بویراحمد / معلم خطاب به دانشآموز: چرا با خودت لاک آوردی؟ / دانشآموز: چرا خودت ناخن بلند داری و لاک زدی؟ / چگونه الگوهای دوگانه، تربیت را تهدید میکنند؟
۰
کبنا ؛آخرین یافتههای علوم تربیتی نشان میدهد تأثیرپذیری دانشآموزان از رفتار معلمان بسیار بیشتر از آموزشهای مستقیم است. این گزارش به بررسی یکی از مصادیق تناقض رفتاری در محیطهای آموزشی میپردازد.
به گزارش کبنا نیوز، دخترک صریحاللهجه کلاس سوم ابتدایی، باذوق در مدرسه حاضر شد؛ ناگهان لاک قرمزش را ناظم مدرسه دید، صدایش بالا رفت و صدای تذکر تند معلمش سایر همکلاسیهایش را در سکوت فروبرد: «معلم! مگر نگفتم لاک به مدرسه نیاوری؟ اینجا جای این چیزها نیست!»
دخترک، با چشمانی گرد شده از تعجب، ناخنهای لاکزدهی معلم را نگاه کرد و پرسید: «خانم معلم، پس چرا شما لاک زدید؟ و ناخنتان بلند است؟» سکوت سنگینی فضا را پر کرد. معلم سرخ شد و گفت: «برای من فرق میکند.» پاسخ معلم اما ذهن همه را به چالش کشید: «پس وقتی من هم بزرگ شدم، میتوانم لاک بزنم؟» معلم با مادر دخترک، تماس گرفت: چرا اجازه میدهید که دخترتان لاک همراه خودش به مدرسه بیاورد؟ مادر گفت: «وقتی خودتان ناخن بلند داری و لاک میزنید، متأسفانه دختر من هم یاد میگیرد!» همزمان دانشآموز دیگری به دوستش میگفت؛ «من میخواهم موهایم را مثل خانم... رنگ کنم.»
این دیالوگ ساده، نمادی است از بزرگترین بحران نظام آموزشی ما: «دوگانگی گفتار و رفتار.» معلمی که خودپوشش اینگونه است، چگونه میخواهد پوشش مناسب را آموزش دهد؟ دانشآموز امروز، دیگر آن کودک سادهلوح دیروز نیست. او با چشمان تیزبینش، کوچکترین تناقضها را میبیند و در ذهن کنجکاوش تحلیل میکند.
پاسخ کودک ــ که با اشاره به ناخنهای آرایششدۀ معلم بیان شد ــ و دفاعیۀ مادر او «وقتی شما رعایت نمیکنید، چگونه انتظار دارید دانشآموزان پایبند باشند؟»، بحث داغی دربارهی الگوپذیری کودکان و مسئولیت اخلاقی معلمان را دامن زد.
دانشآموزان، بهویژه در مقطع ابتدایی، رفتار معلمان را بهعنوان الگوی بیچونوچرا میپذیرند و از طرفی تناقض بین سخنان تربیتی معلمان و رفتار شخصی آنها، موجب سردرگمی و کاهش اعتماد دانشآموزان میشود. به گفتۀ روانشناسان تربیتی، تربیت نه با گفتار که با عمل مؤثر است؛ همانگونه که سعدی بر آن تأکید کرده است که «هر چه از جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل»
دکتر زهرا محمودی، روانشناس کودک، در این باره میگوید: «مدرسه تنها محل آموزش مفاهیم درسی نیست، بلکه نخستین فضای شکلگیری هویت و سبک زندگی دانشآموزان است. وقتی معلمی از دانشآموز میخواهد پوشش یا رفتاری را رعایت کند، خود باید پیش از همه به آن پایبند باشد.»
این اتفاق ساده، زنگ خطری برای نظام آموزشوپرورش است تا در گزینش و آموزش معلمان، بهویژه در حوزۀ تربیت عملی و الگودهی رفتاری، بازنگری کند. معلمان امروز باید به اندازهی کافی دانشهای مرتبط باتربیت را یاد بگیرند. آموزشوپرورش انسانساز است و این نهاد باید به بهترین و متعهدترین نیروهای انسانی مجهز شود.
بر اساس پژوهشی کودکان ۷-۹ سال حدود ۸۷% از رفتارهای اجتماعی خود را از طریق مشاهده و تقلید الگوهای معنادار (معلمان، والدین) یاد میگیرند. واقعه مورد بحث، مصداق عینی این نظریه است.
پروفسور آلبرت بندورا در نظریه یادگیری اجتماعی تأکید میکند: «یادگیری مشاهدهای زمانی مؤثر است که بین گفتار و رفتار الگوها هماهنگی وجود داشته باشد.»
-از طرفی وقتی نظام آموزشی از معلمان میخواهد قواعدی را اجرا کنند که خودشان باور ندارند مفهوم خشونت نمادین تداعی میشود و «میدان مدرسه» به فضایی تبدیل میشود که در آن دانشآموز میآموزد «گفتار» و «عمل» لزوماً مرتبط نیستند.
بر اساس یک گزارش تنها ۳۵% مشاوران مدارس دارای مدرک تخصصی هستند. در ۶۰% مدارس روستایی، معلمان دروس تخصصی (مانند ریاضی) بهصورت موازی مسئولیت پرورشی را بر عهده دارند. در استانهایی مثل کهگیلویه و بویراحمد، معلم ریاضی ناگهان میشود مشاور مدرسه. معلم ورزش، کارشناس یا معلم پرورشی میشود. این بازی سرنوشت، نتیجهی کمبود نیروی متخصص است. سؤال میدانی نشان میدهد معلمان پرورشی این استان، حتی یک دورهی آموزشی ساده هم ندیدهاند.
نظام آموزشی ما آنقدر درگیر آزمون و نمره شده که فراموش کرده مدارس قرار است «انسان» تربیت کنند، نه «ماشین حلالمسائل». وقتی معلمی که هر هفته یک درس جدید از اخلاق میدهد، خودش در رفتارهای روزمرهاش دچار تناقض است، چه انتظاری میتوان داشت؟ دانشآموز امروز، دوربین مداربستهای است که همه چیز را ضبط میکند. بهجای گماردن معلمان غیرمتخصص به کار پرورشی، باید از روانشناسان و مشاوران حرفهای استفاده کرد.
بزرگی میگوید: «مردم به ادب شما داناترند تا به ادعای شما» امروز دانشآموزان ما، نه به حرفهای قشنگ که به رفتارهای صادقانهی ما نگاه میکنند. وقت آن است که یا خودمان را تغییر دهیم، یا منتظر نسلی باشیم که از ما بهتر نمیشود، بلکه بدتر میشود.
چون که با کودک سروکارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
اما نه زبانی از جنس حرف
بل زبانی از جنس عملِ درست
نهایتاً؛ به نظر نگارنده ابتدا باید پذیرفت که «تربیت» اتفاقی تصادفی نیست. نیاز به برنامه، آموزش و نظارت دارد. معلم پرورشی باید تخصصی آموزش ببیند. معلمان دیگر باید بدانند که آنها هم الگو هستند. نظام آموزشی باید از شعارزدگی فاصله بگیرد و به عملگرایی برسد.
پروفسور حسین باهر، روانشناس تربیتی، میگوید: «دانشآموز امروز، نه به حرفهای زیبا که به رفتارهای صادقانه اعتماد میکند.» شاید وقت آن رسیده که بهجای صدها ساعت سخنرانی درباره اخلاق، اول از خودمان شروع کنیم. همانطور که امام علی (ع) فرمودند: «آنچه را نمیپسندی، خود نیز مرتکب مشو.»
آیندهٔ نظام آموزشی ما در گرو این است که بپذیریم تربیت، از خود ما شروع میشود. هر معلمی، چه ریاضی درس بدهد، چه ورزش، اول باید یک «مربی تربیتی» باشد. این تغییر نگرش، نیازمند عزمی ملی و برنامهای مدون است. وقت آن است که بهجای شعاردادن، الگو شویم.
معلمان استان کهگیلویه و بویراحمد انسانهای اخلاقمدار، نجیب و خدوم هستند و این گزارش صرفاً در راستای اصلاح رویهها و فرایندها منتشر شده و کبنا نیوز آمادگی درج پاسخ مسئولان مربوطه را دارد.
به گزارش کبنا نیوز، دخترک صریحاللهجه کلاس سوم ابتدایی، باذوق در مدرسه حاضر شد؛ ناگهان لاک قرمزش را ناظم مدرسه دید، صدایش بالا رفت و صدای تذکر تند معلمش سایر همکلاسیهایش را در سکوت فروبرد: «معلم! مگر نگفتم لاک به مدرسه نیاوری؟ اینجا جای این چیزها نیست!»
دخترک، با چشمانی گرد شده از تعجب، ناخنهای لاکزدهی معلم را نگاه کرد و پرسید: «خانم معلم، پس چرا شما لاک زدید؟ و ناخنتان بلند است؟» سکوت سنگینی فضا را پر کرد. معلم سرخ شد و گفت: «برای من فرق میکند.» پاسخ معلم اما ذهن همه را به چالش کشید: «پس وقتی من هم بزرگ شدم، میتوانم لاک بزنم؟» معلم با مادر دخترک، تماس گرفت: چرا اجازه میدهید که دخترتان لاک همراه خودش به مدرسه بیاورد؟ مادر گفت: «وقتی خودتان ناخن بلند داری و لاک میزنید، متأسفانه دختر من هم یاد میگیرد!» همزمان دانشآموز دیگری به دوستش میگفت؛ «من میخواهم موهایم را مثل خانم... رنگ کنم.»
این دیالوگ ساده، نمادی است از بزرگترین بحران نظام آموزشی ما: «دوگانگی گفتار و رفتار.» معلمی که خودپوشش اینگونه است، چگونه میخواهد پوشش مناسب را آموزش دهد؟ دانشآموز امروز، دیگر آن کودک سادهلوح دیروز نیست. او با چشمان تیزبینش، کوچکترین تناقضها را میبیند و در ذهن کنجکاوش تحلیل میکند.
پاسخ کودک ــ که با اشاره به ناخنهای آرایششدۀ معلم بیان شد ــ و دفاعیۀ مادر او «وقتی شما رعایت نمیکنید، چگونه انتظار دارید دانشآموزان پایبند باشند؟»، بحث داغی دربارهی الگوپذیری کودکان و مسئولیت اخلاقی معلمان را دامن زد.
دانشآموزان، بهویژه در مقطع ابتدایی، رفتار معلمان را بهعنوان الگوی بیچونوچرا میپذیرند و از طرفی تناقض بین سخنان تربیتی معلمان و رفتار شخصی آنها، موجب سردرگمی و کاهش اعتماد دانشآموزان میشود. به گفتۀ روانشناسان تربیتی، تربیت نه با گفتار که با عمل مؤثر است؛ همانگونه که سعدی بر آن تأکید کرده است که «هر چه از جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل»
دکتر زهرا محمودی، روانشناس کودک، در این باره میگوید: «مدرسه تنها محل آموزش مفاهیم درسی نیست، بلکه نخستین فضای شکلگیری هویت و سبک زندگی دانشآموزان است. وقتی معلمی از دانشآموز میخواهد پوشش یا رفتاری را رعایت کند، خود باید پیش از همه به آن پایبند باشد.»
این اتفاق ساده، زنگ خطری برای نظام آموزشوپرورش است تا در گزینش و آموزش معلمان، بهویژه در حوزۀ تربیت عملی و الگودهی رفتاری، بازنگری کند. معلمان امروز باید به اندازهی کافی دانشهای مرتبط باتربیت را یاد بگیرند. آموزشوپرورش انسانساز است و این نهاد باید به بهترین و متعهدترین نیروهای انسانی مجهز شود.
بر اساس پژوهشی کودکان ۷-۹ سال حدود ۸۷% از رفتارهای اجتماعی خود را از طریق مشاهده و تقلید الگوهای معنادار (معلمان، والدین) یاد میگیرند. واقعه مورد بحث، مصداق عینی این نظریه است.
پروفسور آلبرت بندورا در نظریه یادگیری اجتماعی تأکید میکند: «یادگیری مشاهدهای زمانی مؤثر است که بین گفتار و رفتار الگوها هماهنگی وجود داشته باشد.»
-از طرفی وقتی نظام آموزشی از معلمان میخواهد قواعدی را اجرا کنند که خودشان باور ندارند مفهوم خشونت نمادین تداعی میشود و «میدان مدرسه» به فضایی تبدیل میشود که در آن دانشآموز میآموزد «گفتار» و «عمل» لزوماً مرتبط نیستند.
بر اساس یک گزارش تنها ۳۵% مشاوران مدارس دارای مدرک تخصصی هستند. در ۶۰% مدارس روستایی، معلمان دروس تخصصی (مانند ریاضی) بهصورت موازی مسئولیت پرورشی را بر عهده دارند. در استانهایی مثل کهگیلویه و بویراحمد، معلم ریاضی ناگهان میشود مشاور مدرسه. معلم ورزش، کارشناس یا معلم پرورشی میشود. این بازی سرنوشت، نتیجهی کمبود نیروی متخصص است. سؤال میدانی نشان میدهد معلمان پرورشی این استان، حتی یک دورهی آموزشی ساده هم ندیدهاند.
نظام آموزشی ما آنقدر درگیر آزمون و نمره شده که فراموش کرده مدارس قرار است «انسان» تربیت کنند، نه «ماشین حلالمسائل». وقتی معلمی که هر هفته یک درس جدید از اخلاق میدهد، خودش در رفتارهای روزمرهاش دچار تناقض است، چه انتظاری میتوان داشت؟ دانشآموز امروز، دوربین مداربستهای است که همه چیز را ضبط میکند. بهجای گماردن معلمان غیرمتخصص به کار پرورشی، باید از روانشناسان و مشاوران حرفهای استفاده کرد.
بزرگی میگوید: «مردم به ادب شما داناترند تا به ادعای شما» امروز دانشآموزان ما، نه به حرفهای قشنگ که به رفتارهای صادقانهی ما نگاه میکنند. وقت آن است که یا خودمان را تغییر دهیم، یا منتظر نسلی باشیم که از ما بهتر نمیشود، بلکه بدتر میشود.
چون که با کودک سروکارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
اما نه زبانی از جنس حرف
بل زبانی از جنس عملِ درست
نهایتاً؛ به نظر نگارنده ابتدا باید پذیرفت که «تربیت» اتفاقی تصادفی نیست. نیاز به برنامه، آموزش و نظارت دارد. معلم پرورشی باید تخصصی آموزش ببیند. معلمان دیگر باید بدانند که آنها هم الگو هستند. نظام آموزشی باید از شعارزدگی فاصله بگیرد و به عملگرایی برسد.
پروفسور حسین باهر، روانشناس تربیتی، میگوید: «دانشآموز امروز، نه به حرفهای زیبا که به رفتارهای صادقانه اعتماد میکند.» شاید وقت آن رسیده که بهجای صدها ساعت سخنرانی درباره اخلاق، اول از خودمان شروع کنیم. همانطور که امام علی (ع) فرمودند: «آنچه را نمیپسندی، خود نیز مرتکب مشو.»
آیندهٔ نظام آموزشی ما در گرو این است که بپذیریم تربیت، از خود ما شروع میشود. هر معلمی، چه ریاضی درس بدهد، چه ورزش، اول باید یک «مربی تربیتی» باشد. این تغییر نگرش، نیازمند عزمی ملی و برنامهای مدون است. وقت آن است که بهجای شعاردادن، الگو شویم.
معلمان استان کهگیلویه و بویراحمد انسانهای اخلاقمدار، نجیب و خدوم هستند و این گزارش صرفاً در راستای اصلاح رویهها و فرایندها منتشر شده و کبنا نیوز آمادگی درج پاسخ مسئولان مربوطه را دارد.