تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۸ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۲۸
کد مطلب : ۵۰۱۶۷۲
در گفتوگوی تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس بررسی شد
انسجام و همگرایی اجتماعی که در دوره جنگ 12 روزه بهوجود آمد، میبینید که این فضا را نه صداوسیما ایجاد کرد، نه رسانههایی مثل ایران اینترنشنال / رسانههایی که نماینده جامعه مدنی بودند، این فضا را ساختند /مدیریت، رفتار و نگاه صداوسیما نیازمند تغییر است
۰
کبنا ؛تقی آزاد ارمکی می گوید: صداوسیما حتی در همان ۱۲ روز جنگ هم دچار یک گیجی مفرط بود؛ نوعی ابهام و سردرگمی که باعث شده بود اصلاً نفهمد ماجرا چیست. آن گیجی باقی مانده بود، اما وقتی بالاخره متوجه شد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، باید تغییر رفتار میداد. متأسفانه چنین تغییری رخ نداد.
به گزارش کبنا نیوز، ۱۸۰ نفر از اساتید دانشگاهها و اقتصاددانان در بیانیهای خواستار اصلاحاتی در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدند. این بیانیه در بندهای مختلف بر ضرورت تغییرات در عرصه سیاست خارجی، اقتصادی، مواجهه زندانیان سیاسی و ... می پردازد. یکی از بندهای این بیانیه به تغییر در صداوسیما تاکید میکند؛ مطالبهای که دهه هاست از سوی ناظران و کنشگران داخلی مطرح شده است.
پس از حمله اسرائیل و آمریکا به کشور و برقراری آتشبس، ۱۸۰ اقتصاددان، استاد دانشگاه و صاحبنظر در یک بیانیه خواستار اصلاحاتی در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدند که بتواند در بعد خارجی شرایط را برای ایجاد صلح پایدار و امنیت فراهم و در بعد داخلی، با مشارکت تمام گروهها و افراد خبره فرصت را برای اتحاد و مقاومسازی اقتصاد ایجاد کند.
تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، معتقد است که «همان افراد، همان شعارها، همان سبک بیان، همان چهرهها و ... . مجموعهای از افراد مبهم به صداوسیما آمده اند که خودشان هم باور ندارند چیزی بلدند!»
آزاد ارمکی با تذکر اینکه هنوز هم سایه جنگ از سر کشور دور نشده، تاکید می کند که کشور نیازمند انسجام است و صداهای آزاردهنده در صداوسیما مانع انسجام است.
به گزارش کبنا نیوز، مشروح گفتوگوی اقتصادنیوز با تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس را در ادامه بخوانید؛
ما کشوری بودیم که با یک سهگانه زیست رسانهای وارد جنگ شدیم. اولی، زیست رسمی صداوسیمایی بود؛ رسانهای که بنا بر گفته خود آقای جلیلی، برنامههایش را نه برای همه مردم، بلکه صرفاً برای طرفداران خودش، یعنی برای حزباللهیها، تولید میکرد. این رسانه با اینکه رسانه ملی است اما رسانه حزباللهیهاست.
رسانه دیگری هم وجود داشت که بهصورت پراکنده جامعه مدنی را نمایندگی میکرد. بخش زیادی از این رسانه در قالب شبکههای اجتماعی مانند یوتیوب، واتساپ، تلگرام و امثال آن شکل گرفته بود؛ جایی که نمایندگان جامعه مدنی مسائل و دیدگاههای خود را مطرح میکردند.
رسانه سومی هم وجود داشت؛ رسانههای بیگانهای که اساساً با هر دو جریان رسانهای دیگر مشکل داشتند. این رسانهها خارج از کشور فعالیت میکردند و تبلور آنها را در شبکهای مانند ایران اینترنشنال بود.
همین سهگانه بود که زیست رسانهای ایران را شکل داده بود و همچنان شکل میدهد. رسانه اول، یعنی صداوسیما، بر پایه منابع ملی مدیریت میشد. رسانه دوم بر اساس منابع جامعه و گروههای اجتماعی شکل گرفته بود، و رسانه سوم، با منابع بیگانه و استعماری فعالیت میکرد؛ یعنی بودجه آنها را جریانهایی چون صهیونیسم بینالملل تأمین میکردند.
صداوسیما توان درک پدیده جنگ و ابعاد آن را نداشت
در دو دهه اخیر، همه صداها و دیدگاهها، از گرایشهای مختلف، بر این نکته تأکید داشتند که رسانه ملی باید واقعاً «ملی» شود؛ یعنی نماینده گروههای متنوع اجتماعی باشد. صداهای مختلف جامعه باید در رسانه ملی شنیده میشد؛ چه در خبر، چه در موسیقی، چه در تئاتر، چه در سینما و دیگر حوزهها. اما مدیریت رسانه ملی تصمیم گرفته بود که این مسیر، یکجانبه پیش برود.
در نهایت، با رسیدن به جنگ، اتفاقی که افتاد این بود: اگرچه بازی سهگانه رسانهای همچنان برقرار بود، اما جای آنها تا حدی عوض شد. به این معنا که در میانه جنگ، نمایندگان جامعه مدنی غالب شدند؛ چرا که صداوسیما توان درک پدیده جنگ و ابعاد مختلف آن را نداشت، و در نتیجه، بخشی از صداهایی که معمولاً در رسانه ملی جایی نداشتند، در این مقطع شنیده شدند.
فضای رسانه ای جنگ در دست جامعه مدنی بود نه صداوسیما یا ایران اینترنشنال
فضایی شکل گرفت که در تقابل با رسانه رسمی و صدای تکبعدی گروه غالب بود. جمع کثیری از مردم وارد صحنه شدند. اگر به همگرایی اجتماعی که در دوره جنگ بهوجود آمد نگاه کنید، میبینید که این فضا را نه صداوسیما ایجاد کرد، نه رسانههایی مثل ایران اینترنشنال؛ چرا که هر دو درگیر ستیز با یکدیگر بودند و به حاشیه رفته بودند.
در عوض، رسانههایی که نماینده جامعه مدنی بودند، این فضا را ساختند. آدمها در این فضا زنده شدند، فضا آفریدند، و ندای دفاع از سرزمین را همین رسانهها نمایندگی کردند؛ رسانههایی که در اختیار جامعه مدنی بودند. موسیقی «ای ایران» متعلق به این فضاست. دفاع از سرزمین و میهن، دعوت از مدافعان ایران و... در رسانه نماینده جامعه مدنی مطرح بود. اینها ویژگیهای رسانهای بود که در آن دوره توانست فضا را بسازد و غالب شود.
اما با پایان جنگ، انتظار این بود که این رسانهها به رسمیت شناخته شوند، یا دستکم صداوسیما دچار تغییر شود و دستکم یکجانبهنگری ادامه پیدا نکند. با کمال تأسف دیدیم که چنین نشد. فردای پیروزی در جنگ، بدترین، ارتجاعیترین و بدسلیقهترین چهرههای رسمی وارد صحنه شدند؛ افرادی مثل جواد لاریجانی، محسن رضایی، حسین کچویان، رائفیپور، عباسی و امثالهم. اینها افرادیاند که جامعه نسبت به آنها حس تنفر داشت؛ چه بهخاطر تحلیلهایشان، چه قضاوتهایشان.
مدیریت، رفتار و نگاه صداوسیما نیازمند تغییر است
فردای جنگ، این صداها، صداهای مسلط شدند، در حالی که انتظار عمومی چیز دیگری بود. امروز هم این انتظار وجود دارد که اگر بناست انسجام اجتماعیای که بیشتر حالت عاطفی دارد به ساحت اجتماعی تبدیل شود، باید در مدیریت، رفتار و نگاه صداوسیما تغییراتی رخ دهد؛ بهگونهای که نمایندگان جامعه مدنی صدا داشته باشند و بتوانند حیات اجتماعی را نمایندگی کنند. اما اساسا چنین اتفاقی نیفتاده است و ضرورت این تغییر وجود دارد.
گروه جلیلیون اجازه تغییر در صداوسیما را نمی دهد
یعنی می گویید که در ۱۲ روز جنگ هم، با وجود فضای اجتماعی یکدست، صداوسیما تغییر رفتار نداد؟
نه اصلاً. صداوسیما حتی در همان ۱۲ روز جنگ هم دچار یک گیجی مفرط بود؛ نوعی ابهام و سردرگمی که باعث شده بود اصلاً نفهمد ماجرا چیست. آن گیجی باقی مانده بود، اما وقتی بالاخره متوجه شد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، باید تغییر رفتار میداد. متأسفانه چنین تغییری رخ نداد، و گروه "جلیلیون"، اجازه چنین تغییری را نمیدهند.
اساساً قصه این گروه، قصه سقوط این سرزمین و فروپاشی فرهنگی اجتماعی است؛ آنها در این مسیر حرکت میکنند و در برابر جامعه هم ایستادهاند. این خطی که دنبال میکنند، تقویت یکجانبهنگری است که به نظر من، در نهایت به سقوط اجتماعی خواهد انجامید.
نامه تاج زاده یا اظهارات دکتر سروش در جامعه بازتاب داشت
گفتید رسانه جامعه مدنی سایتها، شبکههای اجتماعی و... بودند و در دوران جنگ نقش داشتند. در حالی که در آن مقطع بسیاری از اینها یا فیلتر بودند یا اینترنت قطع بود ...
نه، اینطور هم نبود که جامعه مدنی کاملاً بیصدا باشد. درست است که در مقاطعی فیلترینگ اعمال شد یا محدودیتهایی وجود داشت، اما با وجود همان ارتباطات محدود هم نقش تاریخی مهمی ایفا کردند. برای نمونه، نامهای که آقای تاجزاده از زندان مینویسد کوتاه است اما همه جامعه آن را دیدند و جامعه مدنی را تحت تأثیر قرار داد؛ یا حرفی که دکتر سروش یا اظهارنظر یک منتقد ادبی، یک ورزشکار میزدند بهرغم محدودیت رسانهای بهسرعت منتشر و در جامعه بازتاب داده میشوند.
حتی در فضای کنترلشده و فیلترشده هم این صداها میتوانند نقشآفرین باشند. در مقابل، رسانهای مثل صداوسیما که صدها کانال و همه امکانات را در اختیار دارد، نمیتواند حتی یک نقش ساده اجتماعی ایفا کند.
هنوز احتمال مداخله نظامی وجود دارد
سوالی به میان میآید؛ بعد از این جنگ، چه تغییری رخ داده که شما بیانیه مینویسید که در یکی از بندهای بیانیه شما برای تغییر پارادایم حاکمیت یک بند به طور مشخص به تغییر در صداوسیما اشاره دارد؟
مشکل اصلی امروز ما، دوباره مساله "حمله دشمن" است. برای دشمن (اسرائیل) حمله به ایران امکانپذیر شده است. حتی اگر بگوییم که روی زمین نیامده، اما آسمان ما را عملاً اشغال کرده است.
ترامپ هشدار داد که مبادا کاری کنید که دوباره حمله کنم. یعنی هنوز هم احتمال مداخله نظامی وجود دارد، و این مساله سادهای نیست. چیزی که میتواند جلوی این تهدید را بگیرد انسجام اجتماعی است و ...
انسجام اجتماعی چطور شکل میگیرد؟
وقتی که صداهای مخرب، آزاردهنده و مدافع جنگ وجود نداشته باشند و دیده نشوند؛ آنهایی که یک دوگانگی در جامعه را تقویت میکنند. صورت ظاهری جامعه همان رسانه؛ صداوسیما است. صورت پنهان آن در بوروکراسی، در ساختار فرهنگی و اقتصادی است.
اما صداوسیما همان مسیر گذشته را ادامه میدهد: همان افراد، همان شعارها، همان سبک بیان، همان چهرهها و ... . مجموعهای از افراد مبهم به صداوسیما آمده اند که بهگمانم خودشان هم باور ندارند چیزی بلدند! افرادی به اسم متخصص رسانه، روابط بینالملل، جنگ و ... به آنجا میروند. اما سؤال اینجاست: اگر اینها واقعاً متخصصاند، چرا تا دیروز کسی آنها را نمیشناخت؟
یکسری حرفهای مبهم، تکراری، آزاردهنده و مشمئزکننده به صورت شعاری همراه با نوحه سرایی مطرح میشود. حالا که با محرم هم مصادف شده مخاطب و جامعه دارد آزار میبیند. در حالی که برای مقاومت نیاز به تغییر وجود دارد، اختلال به وجود میآید که منجر به ضعف، نابسامانی و بحرانهای جدیتر میشود.
هیچ نشانه ای از تغییر در رویکرد صداوسیما وجود ندارد، این نگران کننده است
شما این اراده را میبینید که تغییری در رویکرد صداوسیما ایجاد شود؟
نه، متأسفانه من هیچ ارادهای برای تغییر نمیبینم. هیچ چیز در صداوسیما تغییر نکرده—نه برنامهها، نه نحوه خبررسانی، نه نوع تحلیلها، و نه حتی چهرههایی که در قاب رسانه ظاهر میشوند. هیچ نشانهای از تغییر وجود ندارد. و همین است که نگرانکننده و آزاردهنده است.
این وضعیت میتواند اولین گام در مسیر تخریب همبستگی اجتماعی باشد؛ آن همبستگی احساسی و عاطفی که در جریان جنگ شکل گرفت، ممکن است بهسادگی از بین برود و جامعه را دچار یک ضعف شدید کند. دشمن، حالا که آمده و تهدید به حمله میکند، اگر این فضا ادامه پیدا کند، میتواند ضربه بزند و بخشی دیگر از سرمایههای ملی ما را از بین ببرد. این یعنی یک عقبماندگی بنیادی.
راهحل اولیه، همین ظاهر کار است. مثل صورتی است که مردم به آن نگاه میکنند؛ اگر لکه سیاه روی آن باشد، مردم صورتشان را برمیگردانند، نگاه نمیکنند، فاصله میگیرند. شما باید اول آن لکه را پاک کنید تا صورت قابلدیدن شود، تا مردم حاضر باشند دوباره نگاه کنند، گفتوگو کنند.
صداوسیما در حال حاضر مانند یک لکه سیاه بر چهره جمهوری اسلامی است. این سیاهی باید شسته شود. وقتی این اتفاق افتاد، گفتوگو ممکن میشود، راه باز میشود، و نیروهای اجتماعی متکثر میتوانند ظهور و بروز پیدا کنند و منشأ اثر شوند.
تغییر باید در اکثر حوزه ها رخ دهد، از ظاهر جامعه تا لایههای پنهان
در بحث جنگ، یک نوع برداشت نادرست شکل گرفته؛ بسیاری در حوزه رسمی تصور میکنند این وظیفه طبقه متوسط، روشنفکران و جامعه مدنی بوده که حالا به اشتباه خود پی برده و به میدان آمده است.
این بدترین نگاه است. جامعه مدنی نیامده که وضعیت موجود را تأیید کند؛ بلکه آمده تا وضعیت کنونی نشکند و راهی برای عبور از وضعیت موجود باز شود. همین نامهها و بیانیهها به دفاع از تغییر پارادایم میپردازند و میگویند اکنون زمان تغییر است.
تغییر باید در بسیاری از حوزهها رخ دهد؛ ابتدا در صورت ظاهر جامعه، سپس در لایههای پنهان آن، یعنی مدیریت، بوروکراسی، مراودات اجتماعی، جابهجایی پروژهها و سایر زمینهها.
به گزارش کبنا نیوز، ۱۸۰ نفر از اساتید دانشگاهها و اقتصاددانان در بیانیهای خواستار اصلاحاتی در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدند. این بیانیه در بندهای مختلف بر ضرورت تغییرات در عرصه سیاست خارجی، اقتصادی، مواجهه زندانیان سیاسی و ... می پردازد. یکی از بندهای این بیانیه به تغییر در صداوسیما تاکید میکند؛ مطالبهای که دهه هاست از سوی ناظران و کنشگران داخلی مطرح شده است.
پس از حمله اسرائیل و آمریکا به کشور و برقراری آتشبس، ۱۸۰ اقتصاددان، استاد دانشگاه و صاحبنظر در یک بیانیه خواستار اصلاحاتی در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدند که بتواند در بعد خارجی شرایط را برای ایجاد صلح پایدار و امنیت فراهم و در بعد داخلی، با مشارکت تمام گروهها و افراد خبره فرصت را برای اتحاد و مقاومسازی اقتصاد ایجاد کند.
تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، معتقد است که «همان افراد، همان شعارها، همان سبک بیان، همان چهرهها و ... . مجموعهای از افراد مبهم به صداوسیما آمده اند که خودشان هم باور ندارند چیزی بلدند!»
آزاد ارمکی با تذکر اینکه هنوز هم سایه جنگ از سر کشور دور نشده، تاکید می کند که کشور نیازمند انسجام است و صداهای آزاردهنده در صداوسیما مانع انسجام است.
به گزارش کبنا نیوز، مشروح گفتوگوی اقتصادنیوز با تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس را در ادامه بخوانید؛
*****
آقای آزاد ارمکی! جامعه همیشه مطالبه تغییر در عملکرد و مدیریت صداوسیما را داشته و در جریان جنگ اخیر، این مطالبه شدت بیشتری هم پیدا کرده است. اخیرا در بیانه 180 اقتصاددان و استاد دانشگاه برای تغییر پاردایم که شما هم از امضاکنندگان آن بودید، خواستار تغییر رویکرد صداوسیما برای بازگشت مرجعیت رسانهای به کشور شدید. لطفا در این رابطه توضیح دهید.ما کشوری بودیم که با یک سهگانه زیست رسانهای وارد جنگ شدیم. اولی، زیست رسمی صداوسیمایی بود؛ رسانهای که بنا بر گفته خود آقای جلیلی، برنامههایش را نه برای همه مردم، بلکه صرفاً برای طرفداران خودش، یعنی برای حزباللهیها، تولید میکرد. این رسانه با اینکه رسانه ملی است اما رسانه حزباللهیهاست.
رسانه دیگری هم وجود داشت که بهصورت پراکنده جامعه مدنی را نمایندگی میکرد. بخش زیادی از این رسانه در قالب شبکههای اجتماعی مانند یوتیوب، واتساپ، تلگرام و امثال آن شکل گرفته بود؛ جایی که نمایندگان جامعه مدنی مسائل و دیدگاههای خود را مطرح میکردند.
رسانه سومی هم وجود داشت؛ رسانههای بیگانهای که اساساً با هر دو جریان رسانهای دیگر مشکل داشتند. این رسانهها خارج از کشور فعالیت میکردند و تبلور آنها را در شبکهای مانند ایران اینترنشنال بود.
همین سهگانه بود که زیست رسانهای ایران را شکل داده بود و همچنان شکل میدهد. رسانه اول، یعنی صداوسیما، بر پایه منابع ملی مدیریت میشد. رسانه دوم بر اساس منابع جامعه و گروههای اجتماعی شکل گرفته بود، و رسانه سوم، با منابع بیگانه و استعماری فعالیت میکرد؛ یعنی بودجه آنها را جریانهایی چون صهیونیسم بینالملل تأمین میکردند.
صداوسیما توان درک پدیده جنگ و ابعاد آن را نداشت
در دو دهه اخیر، همه صداها و دیدگاهها، از گرایشهای مختلف، بر این نکته تأکید داشتند که رسانه ملی باید واقعاً «ملی» شود؛ یعنی نماینده گروههای متنوع اجتماعی باشد. صداهای مختلف جامعه باید در رسانه ملی شنیده میشد؛ چه در خبر، چه در موسیقی، چه در تئاتر، چه در سینما و دیگر حوزهها. اما مدیریت رسانه ملی تصمیم گرفته بود که این مسیر، یکجانبه پیش برود.
در نهایت، با رسیدن به جنگ، اتفاقی که افتاد این بود: اگرچه بازی سهگانه رسانهای همچنان برقرار بود، اما جای آنها تا حدی عوض شد. به این معنا که در میانه جنگ، نمایندگان جامعه مدنی غالب شدند؛ چرا که صداوسیما توان درک پدیده جنگ و ابعاد مختلف آن را نداشت، و در نتیجه، بخشی از صداهایی که معمولاً در رسانه ملی جایی نداشتند، در این مقطع شنیده شدند.
فضای رسانه ای جنگ در دست جامعه مدنی بود نه صداوسیما یا ایران اینترنشنال
فضایی شکل گرفت که در تقابل با رسانه رسمی و صدای تکبعدی گروه غالب بود. جمع کثیری از مردم وارد صحنه شدند. اگر به همگرایی اجتماعی که در دوره جنگ بهوجود آمد نگاه کنید، میبینید که این فضا را نه صداوسیما ایجاد کرد، نه رسانههایی مثل ایران اینترنشنال؛ چرا که هر دو درگیر ستیز با یکدیگر بودند و به حاشیه رفته بودند.
در عوض، رسانههایی که نماینده جامعه مدنی بودند، این فضا را ساختند. آدمها در این فضا زنده شدند، فضا آفریدند، و ندای دفاع از سرزمین را همین رسانهها نمایندگی کردند؛ رسانههایی که در اختیار جامعه مدنی بودند. موسیقی «ای ایران» متعلق به این فضاست. دفاع از سرزمین و میهن، دعوت از مدافعان ایران و... در رسانه نماینده جامعه مدنی مطرح بود. اینها ویژگیهای رسانهای بود که در آن دوره توانست فضا را بسازد و غالب شود.
اما با پایان جنگ، انتظار این بود که این رسانهها به رسمیت شناخته شوند، یا دستکم صداوسیما دچار تغییر شود و دستکم یکجانبهنگری ادامه پیدا نکند. با کمال تأسف دیدیم که چنین نشد. فردای پیروزی در جنگ، بدترین، ارتجاعیترین و بدسلیقهترین چهرههای رسمی وارد صحنه شدند؛ افرادی مثل جواد لاریجانی، محسن رضایی، حسین کچویان، رائفیپور، عباسی و امثالهم. اینها افرادیاند که جامعه نسبت به آنها حس تنفر داشت؛ چه بهخاطر تحلیلهایشان، چه قضاوتهایشان.
مدیریت، رفتار و نگاه صداوسیما نیازمند تغییر است
فردای جنگ، این صداها، صداهای مسلط شدند، در حالی که انتظار عمومی چیز دیگری بود. امروز هم این انتظار وجود دارد که اگر بناست انسجام اجتماعیای که بیشتر حالت عاطفی دارد به ساحت اجتماعی تبدیل شود، باید در مدیریت، رفتار و نگاه صداوسیما تغییراتی رخ دهد؛ بهگونهای که نمایندگان جامعه مدنی صدا داشته باشند و بتوانند حیات اجتماعی را نمایندگی کنند. اما اساسا چنین اتفاقی نیفتاده است و ضرورت این تغییر وجود دارد.
گروه جلیلیون اجازه تغییر در صداوسیما را نمی دهد
یعنی می گویید که در ۱۲ روز جنگ هم، با وجود فضای اجتماعی یکدست، صداوسیما تغییر رفتار نداد؟
نه اصلاً. صداوسیما حتی در همان ۱۲ روز جنگ هم دچار یک گیجی مفرط بود؛ نوعی ابهام و سردرگمی که باعث شده بود اصلاً نفهمد ماجرا چیست. آن گیجی باقی مانده بود، اما وقتی بالاخره متوجه شد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، باید تغییر رفتار میداد. متأسفانه چنین تغییری رخ نداد، و گروه "جلیلیون"، اجازه چنین تغییری را نمیدهند.
اساساً قصه این گروه، قصه سقوط این سرزمین و فروپاشی فرهنگی اجتماعی است؛ آنها در این مسیر حرکت میکنند و در برابر جامعه هم ایستادهاند. این خطی که دنبال میکنند، تقویت یکجانبهنگری است که به نظر من، در نهایت به سقوط اجتماعی خواهد انجامید.
نامه تاج زاده یا اظهارات دکتر سروش در جامعه بازتاب داشت
گفتید رسانه جامعه مدنی سایتها، شبکههای اجتماعی و... بودند و در دوران جنگ نقش داشتند. در حالی که در آن مقطع بسیاری از اینها یا فیلتر بودند یا اینترنت قطع بود ...
نه، اینطور هم نبود که جامعه مدنی کاملاً بیصدا باشد. درست است که در مقاطعی فیلترینگ اعمال شد یا محدودیتهایی وجود داشت، اما با وجود همان ارتباطات محدود هم نقش تاریخی مهمی ایفا کردند. برای نمونه، نامهای که آقای تاجزاده از زندان مینویسد کوتاه است اما همه جامعه آن را دیدند و جامعه مدنی را تحت تأثیر قرار داد؛ یا حرفی که دکتر سروش یا اظهارنظر یک منتقد ادبی، یک ورزشکار میزدند بهرغم محدودیت رسانهای بهسرعت منتشر و در جامعه بازتاب داده میشوند.
حتی در فضای کنترلشده و فیلترشده هم این صداها میتوانند نقشآفرین باشند. در مقابل، رسانهای مثل صداوسیما که صدها کانال و همه امکانات را در اختیار دارد، نمیتواند حتی یک نقش ساده اجتماعی ایفا کند.
هنوز احتمال مداخله نظامی وجود دارد
سوالی به میان میآید؛ بعد از این جنگ، چه تغییری رخ داده که شما بیانیه مینویسید که در یکی از بندهای بیانیه شما برای تغییر پارادایم حاکمیت یک بند به طور مشخص به تغییر در صداوسیما اشاره دارد؟
مشکل اصلی امروز ما، دوباره مساله "حمله دشمن" است. برای دشمن (اسرائیل) حمله به ایران امکانپذیر شده است. حتی اگر بگوییم که روی زمین نیامده، اما آسمان ما را عملاً اشغال کرده است.
ترامپ هشدار داد که مبادا کاری کنید که دوباره حمله کنم. یعنی هنوز هم احتمال مداخله نظامی وجود دارد، و این مساله سادهای نیست. چیزی که میتواند جلوی این تهدید را بگیرد انسجام اجتماعی است و ...
انسجام اجتماعی چطور شکل میگیرد؟
وقتی که صداهای مخرب، آزاردهنده و مدافع جنگ وجود نداشته باشند و دیده نشوند؛ آنهایی که یک دوگانگی در جامعه را تقویت میکنند. صورت ظاهری جامعه همان رسانه؛ صداوسیما است. صورت پنهان آن در بوروکراسی، در ساختار فرهنگی و اقتصادی است.
اما صداوسیما همان مسیر گذشته را ادامه میدهد: همان افراد، همان شعارها، همان سبک بیان، همان چهرهها و ... . مجموعهای از افراد مبهم به صداوسیما آمده اند که بهگمانم خودشان هم باور ندارند چیزی بلدند! افرادی به اسم متخصص رسانه، روابط بینالملل، جنگ و ... به آنجا میروند. اما سؤال اینجاست: اگر اینها واقعاً متخصصاند، چرا تا دیروز کسی آنها را نمیشناخت؟
یکسری حرفهای مبهم، تکراری، آزاردهنده و مشمئزکننده به صورت شعاری همراه با نوحه سرایی مطرح میشود. حالا که با محرم هم مصادف شده مخاطب و جامعه دارد آزار میبیند. در حالی که برای مقاومت نیاز به تغییر وجود دارد، اختلال به وجود میآید که منجر به ضعف، نابسامانی و بحرانهای جدیتر میشود.
هیچ نشانه ای از تغییر در رویکرد صداوسیما وجود ندارد، این نگران کننده است
شما این اراده را میبینید که تغییری در رویکرد صداوسیما ایجاد شود؟
نه، متأسفانه من هیچ ارادهای برای تغییر نمیبینم. هیچ چیز در صداوسیما تغییر نکرده—نه برنامهها، نه نحوه خبررسانی، نه نوع تحلیلها، و نه حتی چهرههایی که در قاب رسانه ظاهر میشوند. هیچ نشانهای از تغییر وجود ندارد. و همین است که نگرانکننده و آزاردهنده است.
این وضعیت میتواند اولین گام در مسیر تخریب همبستگی اجتماعی باشد؛ آن همبستگی احساسی و عاطفی که در جریان جنگ شکل گرفت، ممکن است بهسادگی از بین برود و جامعه را دچار یک ضعف شدید کند. دشمن، حالا که آمده و تهدید به حمله میکند، اگر این فضا ادامه پیدا کند، میتواند ضربه بزند و بخشی دیگر از سرمایههای ملی ما را از بین ببرد. این یعنی یک عقبماندگی بنیادی.
راهحل اولیه، همین ظاهر کار است. مثل صورتی است که مردم به آن نگاه میکنند؛ اگر لکه سیاه روی آن باشد، مردم صورتشان را برمیگردانند، نگاه نمیکنند، فاصله میگیرند. شما باید اول آن لکه را پاک کنید تا صورت قابلدیدن شود، تا مردم حاضر باشند دوباره نگاه کنند، گفتوگو کنند.
صداوسیما در حال حاضر مانند یک لکه سیاه بر چهره جمهوری اسلامی است. این سیاهی باید شسته شود. وقتی این اتفاق افتاد، گفتوگو ممکن میشود، راه باز میشود، و نیروهای اجتماعی متکثر میتوانند ظهور و بروز پیدا کنند و منشأ اثر شوند.
تغییر باید در اکثر حوزه ها رخ دهد، از ظاهر جامعه تا لایههای پنهان
در بحث جنگ، یک نوع برداشت نادرست شکل گرفته؛ بسیاری در حوزه رسمی تصور میکنند این وظیفه طبقه متوسط، روشنفکران و جامعه مدنی بوده که حالا به اشتباه خود پی برده و به میدان آمده است.
این بدترین نگاه است. جامعه مدنی نیامده که وضعیت موجود را تأیید کند؛ بلکه آمده تا وضعیت کنونی نشکند و راهی برای عبور از وضعیت موجود باز شود. همین نامهها و بیانیهها به دفاع از تغییر پارادایم میپردازند و میگویند اکنون زمان تغییر است.
تغییر باید در بسیاری از حوزهها رخ دهد؛ ابتدا در صورت ظاهر جامعه، سپس در لایههای پنهان آن، یعنی مدیریت، بوروکراسی، مراودات اجتماعی، جابهجایی پروژهها و سایر زمینهها.