تاریخ انتشار
چهارشنبه ۴ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۱۰
کد مطلب : ۵۰۱۱۸۰
تهران سربلند از آتش بس؛ تلآویو در بحران مشروعیت؛
شوک معکوس حمله اسرائیل به ایران!
۰
کبنا ؛اوری گلدبرگ دکترای مطالعات خاورمیانه و استاد پیشین دانشگاه و تحلیگر ارشد الجزیره، نوشت، پس از یازده روز حملات نظامی به ایران، اسرائیل به چه دستاوردی دست یافت؟ بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در بیانیهای به مناسبت پذیرش آتشبس مدعی شد که اسرائیل به اهداف خود دست یافته است. اما این ادعا، دستکم، جای پرسش دارد. نتانیاهو در آغاز این جنگ کوتاه، دو هدف اصلی را اعلام کرده بود: «قطع سر برنامه هستهای» و «تغییر نظام».
شوک معکوس؛ حمله اسرائیل، ایرانیها را متحد کرد
آیا واقعاً برنامه هستهای ایران از کار افتاد؟ به احتمال زیاد پاسخ منفی است. شواهد حاکی است که ایران مواد شکافتپذیر خود را پیش از حمله آمریکا از تأسیسات فردو خارج کرده بود؛ موادی که مهمترین بخش برنامه هستهای کشور را تشکیل میدادند. بنابراین، عملیات اسرائیل برای «قطع سر» برنامه هستهای ایران عملاً با شکست مواجه شده است.
اسرائیل چه میزان آسیب به برنامه هستهای ایران رساند؟ پاسخ این پرسش چندان روشن نیست. تلآویو توانست واشنگتن را قانع کند که تأسیسات هستهای ایران را با بمبهای سنگرشکن هدف قرار دهد، اما آمریکا عملاً نقشی فراتر از این در عملیات اسرائیل ایفا نکرد. ارزیابی میزان واقعی خسارت نیز دشوار است، چراکه ایران به احتمال زیاد اجازه هیچگونه بازرسی خارجی را نخواهد داد.
آیا اسرائیل به هدف دوم خود یعنی «تغییر نظام» در ایران رسید؟ پاسخ کوتاه: خیر. اسرائیل به امید تحریک شورش علیه نظام، فرماندهان ارشد امنیتی و نظامی ایران را ترور کرد؛ رویکردی که بر این باور استوار است که حذف فیزیکی رهبران دشمن، بهترین مسیر برای بیثباتسازی است؛ اما تجربه نشان میدهد این راهبرد هرگز به تغییر سیاسی عمده منجر نشده است. در واقع ترورهای اسرائیل عملاً موفق به ایجاد تغییر قابل توجهی در ساختار سیاسی نشدهاند.
در مورد ایران، موج ترورهای اسرائیل نتیجهای خلاف انتظار به همراه داشت: این اقدامات باعث شد مردم حول دولت متحد شوند. بسیاری از ایرانیانی که خود را از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی ایران به یکباره در حمایت از آن قرار گرفتند؛ چرا که افکار عمومی ایران، این حملات را نه صرفاً متوجه حکومت، بلکه متوجه کل کشور تلقی کرد.
تهران پیروز میدان مشروعیت، تلآویو بازنده افکار عمومی
حمله به «ساعت قیامت اسرائیل»؛ نمادی که اسرائیلیها اغلب برای نمایش تهدید ایران به نابودی اسرائیل به کار میبرند؛ در عمل چیزی جز یک نمایش مضحک نبود. بمباران ساختمان صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز معنایی نداشت. اسرائیل ادعا کرد هدفش مقابله با تبلیغات حکومتی ایران است، اما همانطور که بسیاری از خود اسرائیلیها هم اذعان کردند، این حمله صرفاً بهانهای به دست تهران داد تا بتواند رسانههای تلویزیونی اسرائیل را نیز تهدید کند.
با این تفاسیر، اگر اسرائیل در تحقق اهداف اعلامشده جنگیاش ناکام بود، آیا لااقل توانست افکار عمومی جهان را با خود همراه سازد، موضوع غزه را به حاشیه ببرد و خودش را بار دیگر در جایگاه «مدافع حق» بنشاند؟ پاسخ به این پرسش، دستکم محل تردید است. هرچند دونالد ترامپ و ایالات متحده تأسیسات هستهای ایران را بمباران کردند، اما با این اقدام، اصول بنیادین حقوق بینالملل را نقض کردند؛ موضوعی که بدون شک تبعات بلندمدت خواهد داشت. با این وجود، ترامپ عملاً وارد جنگ در کنار اسرائیل نشد و به محض پایان عملیات، بمبافکنهای راهبردی آمریکا به کشور بازگشتند.
دونالد ترامپ، چه پیش از بمباران و چه پس از آن، بارها بر تمایل خود برای دستیابی به توافقی میان آمریکا و ایران تأکید کرد. به نظر میرسد رئیسجمهور آمریکا با این اقدام نهتنها به اسرائیل، بلکه به متحدانش در منطقه خلیج فارس نیز کمک کرد تا منافع خود را تأمین کنند. هرچند برخی رهبران جهانی بهویژه فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان سریعاً از حملات آمریکا و «حق دفاع اسرائیل» حمایت کردند، اما هیچکس حاضر نشد مطالبات سختگیرانه اسرائیل مانند ممنوعیت کامل غنیسازی اورانیوم از سوی ایران را بپذیرد.
سرانجام، جامعه بینالمللی به همان سیاست همیشگی «نه به سلاح هستهای» بازگشت؛ سیاستی که ایران پیشتر هم بر آمادگی خود برای پایبندی به آن تأکید کرده بود. از منظر واقعیتهای عملیاتی خاورمیانه، جهان ایران را به عنوان بازیگری مشروع و قابل مذاکره به رسمیت میشناسد و این به معنای شکست راهبردی اسرائیل و دستاوردی برای تهران است.
پایداری ایران؛ شکست سپر آهنین، سقوط اقتصاد اسرائیل
در عین حال، نباید از خسارتهای واقعی واردشده به قلب سرزمین اسرائیل غافل شد. موشکهای ایرانی بارها توانستند سپر دفاعی مشهور اسرائیل را در هم بشکنند، تا اعماق خاک این کشور نفوذ کنند و سراسر سرزمین اسرائیل را به لرزه درآورند؛ بهگونهای که اسرائیل با موجی بیسابقه از تلفات و تخریب گسترده روبهرو شد و برای مدتی کاملاً فلج شد. از سوی دیگر، تلآویو با کمبود موشکهای رهگیر مواجه بود و چشمانداز روشنی برای تأمین فوری آن نداشت. اقتصاد اسرائیل نیز شتابان به سمت توقف کامل پیش میرفت و این، یک پیروزی مهم دیگر برای ایران رقم زد.
ایران از این نبرد، زخمی و زیر آتش بمبارانهای بیامان، با صدها کشته و خسارتهای گسترده خارج شد، اما جمهوری اسلامی حتی در برابر شدیدترین حملات اسرائیل فرو نریخت. موشکهای ایران به اهداف تعیینشده اصابت کردند و تصویر ایران نزد افکار عمومی جهانی نهتنها مخدوش نشد، بلکه در نگاه بسیاری، ایران بهعنوان قربانی تجاوز اسرائیل جلوه کرد.
گزینههای واکنشی ایران نیز محدود نشد؛ تهران با اعلام پیشاپیش «انتقام» بابت حمله آمریکا به پایگاه نظامیاش در قطر، بحران را به شکلی مدیریت کرد که از تشدید تنش جلوگیری شد. ایران آنقدر قدرت و نفوذ از خود نشان داد که ترامپ را وادار ساخت به اسرائیل هشدار دهد تا پس از نقض آتشبس، از هرگونه حمله مجدد پرهیز کند. ایران همانطور که میخواست، از این جنگ خارج شد: « پابرجا و با ظرفیتهای تازه برای آینده.»
برای پیگیری اخبار و تحلیلهای بیشتر، کانال خبری کبنا نیوز را دنبال کنید: @kebnanewsir
شوک معکوس؛ حمله اسرائیل، ایرانیها را متحد کرد
آیا واقعاً برنامه هستهای ایران از کار افتاد؟ به احتمال زیاد پاسخ منفی است. شواهد حاکی است که ایران مواد شکافتپذیر خود را پیش از حمله آمریکا از تأسیسات فردو خارج کرده بود؛ موادی که مهمترین بخش برنامه هستهای کشور را تشکیل میدادند. بنابراین، عملیات اسرائیل برای «قطع سر» برنامه هستهای ایران عملاً با شکست مواجه شده است.
اسرائیل چه میزان آسیب به برنامه هستهای ایران رساند؟ پاسخ این پرسش چندان روشن نیست. تلآویو توانست واشنگتن را قانع کند که تأسیسات هستهای ایران را با بمبهای سنگرشکن هدف قرار دهد، اما آمریکا عملاً نقشی فراتر از این در عملیات اسرائیل ایفا نکرد. ارزیابی میزان واقعی خسارت نیز دشوار است، چراکه ایران به احتمال زیاد اجازه هیچگونه بازرسی خارجی را نخواهد داد.
آیا اسرائیل به هدف دوم خود یعنی «تغییر نظام» در ایران رسید؟ پاسخ کوتاه: خیر. اسرائیل به امید تحریک شورش علیه نظام، فرماندهان ارشد امنیتی و نظامی ایران را ترور کرد؛ رویکردی که بر این باور استوار است که حذف فیزیکی رهبران دشمن، بهترین مسیر برای بیثباتسازی است؛ اما تجربه نشان میدهد این راهبرد هرگز به تغییر سیاسی عمده منجر نشده است. در واقع ترورهای اسرائیل عملاً موفق به ایجاد تغییر قابل توجهی در ساختار سیاسی نشدهاند.
در مورد ایران، موج ترورهای اسرائیل نتیجهای خلاف انتظار به همراه داشت: این اقدامات باعث شد مردم حول دولت متحد شوند. بسیاری از ایرانیانی که خود را از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی ایران به یکباره در حمایت از آن قرار گرفتند؛ چرا که افکار عمومی ایران، این حملات را نه صرفاً متوجه حکومت، بلکه متوجه کل کشور تلقی کرد.
تهران پیروز میدان مشروعیت، تلآویو بازنده افکار عمومی
حمله به «ساعت قیامت اسرائیل»؛ نمادی که اسرائیلیها اغلب برای نمایش تهدید ایران به نابودی اسرائیل به کار میبرند؛ در عمل چیزی جز یک نمایش مضحک نبود. بمباران ساختمان صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز معنایی نداشت. اسرائیل ادعا کرد هدفش مقابله با تبلیغات حکومتی ایران است، اما همانطور که بسیاری از خود اسرائیلیها هم اذعان کردند، این حمله صرفاً بهانهای به دست تهران داد تا بتواند رسانههای تلویزیونی اسرائیل را نیز تهدید کند.
با این تفاسیر، اگر اسرائیل در تحقق اهداف اعلامشده جنگیاش ناکام بود، آیا لااقل توانست افکار عمومی جهان را با خود همراه سازد، موضوع غزه را به حاشیه ببرد و خودش را بار دیگر در جایگاه «مدافع حق» بنشاند؟ پاسخ به این پرسش، دستکم محل تردید است. هرچند دونالد ترامپ و ایالات متحده تأسیسات هستهای ایران را بمباران کردند، اما با این اقدام، اصول بنیادین حقوق بینالملل را نقض کردند؛ موضوعی که بدون شک تبعات بلندمدت خواهد داشت. با این وجود، ترامپ عملاً وارد جنگ در کنار اسرائیل نشد و به محض پایان عملیات، بمبافکنهای راهبردی آمریکا به کشور بازگشتند.
دونالد ترامپ، چه پیش از بمباران و چه پس از آن، بارها بر تمایل خود برای دستیابی به توافقی میان آمریکا و ایران تأکید کرد. به نظر میرسد رئیسجمهور آمریکا با این اقدام نهتنها به اسرائیل، بلکه به متحدانش در منطقه خلیج فارس نیز کمک کرد تا منافع خود را تأمین کنند. هرچند برخی رهبران جهانی بهویژه فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان سریعاً از حملات آمریکا و «حق دفاع اسرائیل» حمایت کردند، اما هیچکس حاضر نشد مطالبات سختگیرانه اسرائیل مانند ممنوعیت کامل غنیسازی اورانیوم از سوی ایران را بپذیرد.
سرانجام، جامعه بینالمللی به همان سیاست همیشگی «نه به سلاح هستهای» بازگشت؛ سیاستی که ایران پیشتر هم بر آمادگی خود برای پایبندی به آن تأکید کرده بود. از منظر واقعیتهای عملیاتی خاورمیانه، جهان ایران را به عنوان بازیگری مشروع و قابل مذاکره به رسمیت میشناسد و این به معنای شکست راهبردی اسرائیل و دستاوردی برای تهران است.
پایداری ایران؛ شکست سپر آهنین، سقوط اقتصاد اسرائیل
در عین حال، نباید از خسارتهای واقعی واردشده به قلب سرزمین اسرائیل غافل شد. موشکهای ایرانی بارها توانستند سپر دفاعی مشهور اسرائیل را در هم بشکنند، تا اعماق خاک این کشور نفوذ کنند و سراسر سرزمین اسرائیل را به لرزه درآورند؛ بهگونهای که اسرائیل با موجی بیسابقه از تلفات و تخریب گسترده روبهرو شد و برای مدتی کاملاً فلج شد. از سوی دیگر، تلآویو با کمبود موشکهای رهگیر مواجه بود و چشمانداز روشنی برای تأمین فوری آن نداشت. اقتصاد اسرائیل نیز شتابان به سمت توقف کامل پیش میرفت و این، یک پیروزی مهم دیگر برای ایران رقم زد.
ایران از این نبرد، زخمی و زیر آتش بمبارانهای بیامان، با صدها کشته و خسارتهای گسترده خارج شد، اما جمهوری اسلامی حتی در برابر شدیدترین حملات اسرائیل فرو نریخت. موشکهای ایران به اهداف تعیینشده اصابت کردند و تصویر ایران نزد افکار عمومی جهانی نهتنها مخدوش نشد، بلکه در نگاه بسیاری، ایران بهعنوان قربانی تجاوز اسرائیل جلوه کرد.
گزینههای واکنشی ایران نیز محدود نشد؛ تهران با اعلام پیشاپیش «انتقام» بابت حمله آمریکا به پایگاه نظامیاش در قطر، بحران را به شکلی مدیریت کرد که از تشدید تنش جلوگیری شد. ایران آنقدر قدرت و نفوذ از خود نشان داد که ترامپ را وادار ساخت به اسرائیل هشدار دهد تا پس از نقض آتشبس، از هرگونه حمله مجدد پرهیز کند. ایران همانطور که میخواست، از این جنگ خارج شد: « پابرجا و با ظرفیتهای تازه برای آینده.»
برای پیگیری اخبار و تحلیلهای بیشتر، کانال خبری کبنا نیوز را دنبال کنید: @kebnanewsir