تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۴۰۴ ساعت ۰۳:۲۶
کد مطلب : ۴۹۷۷۱۳
تهدید نظامی علیه ایران؛ ابزار فشار یا خودزنی راهبردی؟

تنش با تهران؛ بازی با آتش در بشکه باروت خاورمیانه / نظم نوین ترامپ؛ وقتی متحدان بی‌مصرف می‌شوند/ موسم برآمدن نظم لیبرال جایگزین اروپایی؟

۰
تنش با تهران؛ بازی با آتش در بشکه باروت خاورمیانه /  نظم نوین ترامپ؛ وقتی متحدان بی‌مصرف می‌شوند/ موسم برآمدن نظم لیبرال جایگزین اروپایی؟
کبنا ؛ سینا طوسی پژوهشگر غیرمقیم مرکز سیاست بین الملل و عضو شورای ملی ایرانیان آمریکا در نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت نوشت، در واشنگتن، صدای طبل جنگ با شدت بیشتری شنیده می‌شود. در هفته‌های اخیر، بسیاری از همان تحلیل‌گران و صدا‌های نومحافظه‌کاری که در گذشته از جنگ عراق حمایت کرده بودند، اکنون تمرکز خود را به ایران معطوف کرده‌اند.
مؤسسات و اندیشکده‌هایی مانند «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» و «مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» بار دیگر گفتمان تقابل نظامی را تقویت کرده‌اند و مدعی هستند که شرایط فعلی بهترین زمان برای اقدام است. با این حال، چنین تحلیل‌هایی ریسک‌های گسترده‌ای را به همراه دارند. در صورتی که سیاست‌گذاران آمریکایی تصمیم به حمله شتاب‌زده به ایران بگیرند، تلاش‌های دیپلماتیک مورد نظر دولت ترامپ ممکن است به‌طور کامل منحرف شده و جای خود را به یک جنگ گسترده بدهد.
جنگ با ایران؛ فرصتی طلایی برای رقبا، بن‌بستی پرهزینه برای واشنگتن
یک جنگ گسترده با ایران عواقب فاجعه‌باری خواهد داشت که محدود به مرز‌های خاورمیانه نمی‌ماند و می‌تواند به شدت برنامه‌های داخلی و سیاست خارجی دولت ترامپ را منحرف کند. این نوع درگیری نه تنها منابع و توجه آمریکا را به خود معطوف خواهد کرد، بلکه به طور جدی توانایی این کشور در رسیدگی به اولویت‌های داخلی را مختل خواهد ساخت. چنین وضعیتی، اهرم‌های آمریکا در عرصه جهانی را نیز تضعیف خواهد کرد؛ آن هم در حالی که واشنگتن با چالش‌های استراتژیک روزافزونی از سوی چین و روسیه روبروست و در حال مذاکره برای توافقات تجاری کلیدی با اروپا است.
در چنین شرایطی، خلأ توجه واشنگتن به مسائل بین‌المللی می‌تواند فرصت‌هایی برای سایر بازیگران ایجاد کند. اروپا ممکن است با بهره‌گیری از این وضعیت، حمایت‌های خود از جنگ در اوکراین را افزایش داده و در برابر تلاش‌های ترامپ برای بازتنظیم روابط فرا آتلانتیکی مقاومت بیشتری از خود نشان دهد. این احتمال وجود دارد که کشور‌های شریک تجاری آمریکا مانند مکزیک، کانادا و هند، نیز به دنبال گرفتن امتیازات یک‌جانبه از واشنگتن باشند. همچنین، هرگونه حمله نظامی یک‌جانبه، انسجام جامعه بین‌المللی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
روسیه و چین، علیرغم نگرانی‌هایشان درباره برنامه هسته‌ای ایران، به احتمال زیاد اقدام نظامی یک‌جانبه از سوی آمریکا را به‌عنوان تهدیدی جدی‌تر تلقی خواهند کرد. چنین حمله‌ای می‌تواند اهرم‌های آمریکا در سازمان ملل را تضعیف کرده و به اعتبار بین‌المللی واشنگتن آسیب بزند. بدترین سناریو این است که چنین اقدامی نتیجه‌ای کاملاً معکوس داشته باشد. به جای مهار ایران، حمله نظامی ممکن است این کشور را به سوی هدفی سوق دهد که دولت ترامپ ادعا می‌کند قصد جلوگیری از آن را دارد: «دستیابی به بمب هسته‌ای».
وقتی خواسته‌ها از ایران شبیه اولتیماتوم می‌شوند، چه بر سر صلح می‌آید؟
اگر ترامپ نتواند بحران ایران را به شیوه‌ای صلح‌آمیز خاتمه دهد، ممکن است در تاریخ به‌عنوان رئیس‌جمهوری شناخته شود که ایران در دوران زمامداری او به یک کشور دارای تسلیحات هسته‌ای تبدیل شد، نه به‌عنوان رهبری که این معضل را حل کرده باشد. چنین میراثی نه تنها برای ترامپ ناخوشایند، بلکه برای ایالات متحده نیز غیرقابل‌تحمل خواهد بود.
با وجود هشدار‌های فزاینده، ترامپ اخیراً اظهار داشت: «به زودی اتفاقی برای ایران خواهد افتاد.»، اما همزمان تاکید کرد: «امیدوارم بتوانیم به یک توافق صلح برسیم. این حرف را نه از موضع قدرت و نه از موضع ضعف می‌زنم، بلکه ترجیح می‌دهم یک توافق صلح ببینم تا چیز دیگری.» این سخنان از کسی که به دنبال جنگ است شنیده نمی‌شود. بلکه اینها گفته‌های یک مذاکره‌کننده‌اند؛ شخصی که همچنان به قدرت دیپلماسی برای حل این بحران اعتقاد دارد.
این رویکرد ترامپ تنها به شخص او محدود نمی‌شود. استیون ویتکاف، نماینده ترامپ در امور خاورمیانه در مصاحبه‌ای اخیر با تاکر کارلسون، موضعی محتاطانه‌تر نسبت به ایران اتخاذ کرد که به‌طور آشکاری از گفتمان غالب در حلقه‌های سیاست خارجی آمریکا فاصله داشت. ویتکاف بر عمل‌گرایی، تأیید متقابل و احترام دوجانبه تأکید کرد و مهم‌تر از همه، اجتناب از درگیری را در اولویت قرار داد. این اظهارات، نمایانگر یک رویکرد واقع‌گرایانه بودند؛ رویکردی که نه تنها پیچیدگی‌های سیاست خاورمیانه را در نظر می‌گیرد، بلکه بر درک دقیق از منافع ایالات متحده استوار است.
مشکل اینجاست که بسیاری از چهره‌های تأثیرگذار چه در داخل دولت و چه خارج از آن، نه‌تنها از پیشبرد دیپلماسی با ایران ممانعت می‌کنند، بلکه عملاً هر مسیر واقع‌گرایانه برای مذاکره را نیز نابود می‌سازند. آنها ظاهراً بر ضرورت یک «توافق» تأکید می‌کنند، اما در عمل خواسته‌هایی را مطرح می‌کنند که فراتر از هر نوع توافق معقول است: توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم، برچیدن تمام زیرساخت‌های هسته‌ای، قطع روابط ایران با متحدان منطقه‌ای و تغییرات اساسی در سیاست خارجی کشور. این خواسته‌ها عملاً به معنای تسلیم کامل ایران است؛ شرایطی که هیچ دولتی در تهران، چه میانه‌رو و چه تندرو، قادر به پذیرش آن نخواهد بود. حتی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری که با وعده تعامل و دیپلماسی روی کار آمد، فاقد مشروعیت سیاسی لازم برای تن دادن به چنین اولتیماتومی است.
آیا آمریکا در مسیر تکرار اشتباه‌های گذشته در قبال ایران است؟
باید به صراحت گفت: وقتی خواسته‌های حداکثری را تحت عنوان «توافق» مطرح می‌کنید، هدف شما صلح نیست، بلکه فراهم کردن زمینه‌ای برای درگیری است. ایران کشوری با ساختار پیچیده و تاریخی کهن است، اما تجربه یک دهه اخیر نکته‌ای روشن را نشان می‌دهد: هنگامی که ایالات متحده از دیپلماسی برای تعامل با ایران استفاده می‌کند، نتایج مطلوب‌تری به دست می‌آید.
برعکس، تکیه صرف بر فشار، احتمال درگیری نظامی را افزایش می‌دهد. فشار در سیاست خارجی نباید به‌عنوان هدفی مستقل دیده شود. این ابزار تنها زمانی مفید است که برای ایجاد اهرم‌های دیپلماتیک و گشودن مسیر گفت‌و‌گو به کار گرفته شود، نه صرفاً برای تحمیل هزینه‌های غیرمنطقی. در شرایط کنونی، اهرم قدرت در دست آمریکاست. سوال اصلی این است که آیا ایالات متحده از این موقعیت برای تقویت مسیر دیپلماسی استفاده می‌کند یا آن را نادیده می‌گیرد و به سوی بحرانی گسترده‌تر حرکت می‌کند.
توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ هرگز به‌طور کامل خواسته‌های همه طرف‌ها را برآورده نکرد، اما توانست محدودیت‌های جدی بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال کند و سطحی بی‌سابقه از دسترسی بازرسان بین‌المللی را فراهم آورد. هدف از خروج ایالات متحده از این توافق، افزایش فشار برای وادار کردن ایران به پذیرش شرایط سخت‌تر بود. اما این هدف هیچ‌گاه تحقق نیافت. نتیجه آنچه در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم، روندی کاملاً معکوس بوده است. برنامه هسته‌ای ایران گسترش یافته، بی‌ثباتی منطقه‌ای شدت گرفته و روابط ایران با مسکو و پکن عمیق‌تر شده است. در همین حال، اجماع بین‌المللی که زمانی از تلاش‌های آمریکا حمایت می‌کرد، به طور چشمگیری تضعیف شده و عملاً فروپاشیده است.
اکنون زمان آن رسیده که ایالات متحده از فشار‌های فعلی به‌عنوان اهرمی برای دستیابی به توافقی جامع‌تر و مؤثرتر استفاده کند، نه اینکه در مسیری گام بردارد که تنها به تشدید تنش‌ها و احتمالاً جنگ منجر می‌شود. این توافق جدید می‌تواند شامل محدودیت‌های قوی‌تر بر برنامه هسته‌ای ایران، بازرسی‌های شفاف‌تر و مؤثرتر و در نتیجه، تضمین امنیت بلندمدت ایالات متحده باشد. با این حال، برخی صدا‌های تندرو همچنان بر ایده‌های غیرواقعی و پرخطر خود پافشاری می‌کنند. آنها به اشتباه تصور می‌کنند که حمله نظامی به ایران می‌تواند سریع و بدون عواقب بلندمدت باشد. چنین تصوری نه تنها توهم‌آمیز، بلکه بی‌اعتبار و غیرمسئولانه است.
تنش با تهران؛ بازی با آتش در بشکه باروت خاورمیانه
جی دی ونس، معاون رئیس‌جمهور، در اکتبر گذشته هشدار داد که منافع آمریکا و اسرائیل همیشه همسو نیست و تأکید کرد که اجتناب از جنگ با ایران به نفع ایالات متحده است. او یادآور شد که یک درگیری نظامی با ایران، نه‌تنها هزینه‌های هنگفتی را بر دوش آمریکا تحمیل می‌کند، بلکه منابع قابل توجهی را به خود اختصاص خواهد داد. واقعیت این است که حتی در بهترین سناریو، یک حمله نظامی به ایران ممکن است تنها برنامه هسته‌ای این کشور را به طور موقت به تأخیر بیندازد، اما در عوض خطر برافروختن آتشی منطقه‌ای را به همراه دارد که می‌تواند جان نیرو‌های آمریکایی را به خطر بیندازد و ایران را به سوی تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای‌اش سوق دهد.
چنین درگیری‌ای، فراتر از تلفات انسانی، پیامد‌های اقتصادی شدیدی به همراه خواهد داشت: افزایش بی‌سابقه قیمت نفت، مختل شدن زنجیره‌های تأمین انرژی و بی‌ثباتی گسترده در سراسر خاورمیانه. علاوه بر این، نتایج سیاسی این رویکرد نیز به احتمال زیاد منفی خواهد بود. مردم آمریکا از جنگ‌های طولانی و پرهزینه خسته شده‌اند و طبق نظرسنجی‌ها، اکثریت آنها دیپلماسی را به جای درگیری نظامی ترجیح می‌دهند.
آنچه در شرایط فعلی ضروری است، رویکردی واقع‌بینانه و عمل‌گرایانه است که بتواند تنش‌ها را کاهش داده و زمینه را برای مذاکرات دیپلماتیک مهیا کند. این استراتژی باید شامل مشوق‌های معتبر و ملموسی باشد که ایران را به همکاری بیشتر ترغیب کند. این مشوق‌ها باید در ازای محدودیت‌های قابل‌راستی‌آزمایی در برنامه هسته‌ای ایران ارائه شوند، اما در عین حال، الزام به برچیدن کامل این برنامه را به همراه نداشته باشند.
رهبران ایران در برابر فشار‌های خارجی رویکردی آزموده‌شده دارد: به‌جای عقب‌نشینی، با فشار متقابل واکنش نشان می‌دهد، اما در مقابل امتیازدهی، حاضر به تعامل و پاسخ متقابل است. تجربیات گذشته به وضوح نشان داده‌اند که اولتیماتوم‌ها و تهدید‌ها نه تنها کارساز نبوده‌اند، بلکه اغلب نتیجه عکس داده‌اند. آنچه توانسته معادلات را تغییر دهد، اتخاذ رویکرد‌هایی بوده است که بر پایه احترام متقابل، اعتمادسازی تدریجی و اقداماتی گام‌به‌گام و قابل‌راستی‌آزمایی بنا شده‌اند. به همین دلیل، اظهارات اخیر استیون ویتکوف در مصاحبه با تاکر کارلسون، که تمایلی به دیپلماسی جدی و عمل‌گرایانه را نشان می‌داد، حرکتی مثبت تلقی می‌شود. با این حال، شعار‌ها و بیانات مثبت به‌تنهایی کافی نیستند. برای جلب توجه تهران و باز کردن مسیر تعامل، لازم است این اظهارات با گام‌های عملی و ملموس همراه شوند؛ گام‌هایی که با دقت طراحی شده‌اند.
سایه جنگ، فرصت دیپلماسی: آیا آمریکا راه درست را انتخاب می‌کند؟
اقدامات عملی کوچک نظیر صدور مجوز‌های محدود برای استفاده از دارایی‌های بلوکه‌شده ایران در امور بشردوستانه، می‌تواند به باز کردن کانال‌های تعامل کمک کند. همچنین بازبینی پیشنهاد رئیس‌جمهور ماکرون در سال ۲۰۱۹ برای ایجاد یک خط اعتباری با پشتوانه درآمد‌های نفتی
آینده می‌تواند گامی در جهت تسهیل گفت‌و‌گو باشد. این نوع اقدامات، بدون نیاز به لغو تحریم‌های کلیدی، می‌توانند مزایای ملموسی ارائه دهند که ایران را به همکاری ترغیب کند. البته، این گام‌ها باید به‌طور همزمان با اقدامات ایران همراه باشد. به عنوان مثال، ایران می‌تواند متعهد شود که انباشت اورانیوم با غنای بالا را کاهش دهد یا سطح همکاری و شفافیت خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را افزایش دهد.
یکی از گزینه‌های واقع‌بینانه‌تر برای مدیریت بحران، دستیابی به یک توافق موقت است. در چارچوب چنین توافقی، ایالات متحده می‌تواند متعهد شود که از اعمال تحریم‌های جدید و تشدید فشار‌های موجود خودداری کند. در مقابل، ایران نیز برخی از عناصر حساس برنامه هسته‌ای خود را به حالت تعلیق درآورد. این توافق موقت می‌تواند به‌عنوان پلی برای دستیابی به یک توافق جامع‌تر عمل کند. چنین توافقی ضمن کاهش فضای تنش، زمان ارزشمندی برای ازسرگیری مذاکرات فراهم می‌کند.
تجربه‌های گذشته به وضوح نشان داده‌اند که فشار‌های بی‌هدف و بدون پشتیبانی از یک مسیر دیپلماتیک واقعی، نه تنها به نتیجه‌ای نرسیده‌اند، بلکه اوضاع را پیچیده‌تر کرده‌اند. این رویکرد باعث تسریع پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران و چندین بار نزدیک شدن ایالات متحده به آستانه درگیری نظامی شده است. حتی اگر برخی استدلال کنند که ایران شریکی قابل اعتماد نیست، این دقیقاً دلیل اهمیت نظارت‌ها و راستی‌آزمایی‌های بین‌المللی است. در زمان اجرای توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی توانست به تأسیسات هسته‌ای ایران دسترسی داشته باشد و محدودیت‌های قابل‌توجهی بر این برنامه اعمال کند. در مقابل، هرگونه حمله نظامی نه تنها شفافیت فعلی را از بین می‌برد، بلکه خطر خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را به‌همراه خواهد داشت.
هیچ توافقی بی‌نقص نیست، اما توافقی که بتواند برنامه هسته‌ای ایران را تحت کنترل درآورد، از جنگی ویرانگر جلوگیری کند و جایگاه ایالات متحده را به‌عنوان بازیگری اصلی در عرصه بین‌المللی حفظ نماید، دستاوردی استراتژیک خواهد بود. چنین توافقی باید به‌عنوان هدف اصلی یک سیاست واقع‌بینانه و جدی مطرح شود—نه به‌عنوان یک خیال‌پردازی یا جنگ ایدئولوژیک.
دونالد ترامپ بار‌ها خود را به‌عنوان یک مذاکره‌کننده ماهر معرفی کرده است. اکنون فرصتی فراهم شده که این مهارت‌ها را به کار گیرد و توافقی کلیدی را عملی کند. او می‌تواند با دادن اختیارات بیشتر به افرادی مانند استیون ویتکاف، که بر اهمیت دیپلماسی به‌عنوان یک ابزار استراتژیک و هوشمندانه تأکید می‌کنند، مسیر متفاوتی در پیش گیرد. ترک سیاست‌های تکراری تغییر نظام و فاصله گرفتن از چرخه بی‌پایان تنش‌ها، می‌تواند نه تنها از درگیری‌های بیشتر جلوگیری کند، بلکه نشان‌دهنده رهبری واقعی باشد.
نظم نوین ترامپ؛ وقتی متحدان بی‌مصرف می‌شوند/ موسم برآمدن نظم لیبرال جایگزین اروپایی؟
برای دهه‌ها، آمریکا در کنار دوستانش ایستاده و مانع اقدامات دشمنانش شده است. اما این ثبات اکنون دستخوش تغییر شده، حالا دونالد ترامپ متحدان را تحت فشار قرار می‌دهد و به دنبال معامله با دشمنان است. پس از آنکه دولت او در ۳ مارس تمام کمک‌ها به اوکراین را متوقف کرد، کمک‌ها زمانی از سر گرفته شد که اوکراین به‌طور اصولی با یک آتش‌بس ۳۰ روزه موافقت کرد.
به گزارش اکونومیست، مشخص نیست که کاخ سفید تا چه حد پوتین را برای پذیرش این توافق تحت فشار خواهد گذاشت. در همان روز، ترامپ به‌طور موقت تعرفه‌های بیشتری بر کانادا اعمال کرد. نخست‌وزیر جدید کانادا، مارک کارنی، هشدار داد که آمریکا با رویکردی استثماری به دنبال «آب، زمین و کشور ما» است. و نباید آسیا را فراموش کرد؛ رئیس‌جمهور آمریکا به ‌تازگی ارزش پیمان دفاعی آمریکا-ژاپن را که در سال ۱۹۶۰ توسط آیزنهاور امضا شد، زیر سوال برده است. در سراسر جهان، متحدان نگران‌اند که سیاست «اول آمریکا» به این معنا باشد که آن‌ها در اولویت‌های دوم، سوم یا حتی آخر قرار می‌گیرند.
ترامپ و حامیانش بر این باورند که اقدامات او قدرت آمریکا را تقویت می‌کند، بن‌بست‌ها را می‌شکند و متحدان را که او آن‌ها را بی‌مصرف یا وابسته می‌بیند، به چالش می‌کشد. پیشنهاد آتش‌بس در اوکراین شاهدی بر این ادعاست که او می‌تواند رفتار کشورها را تغییر دهد. اما به چه قیمتی؟ جنگ تجاری او بازارهای مالی را دچار وحشت کرده است. حدود ۴۰ کشوری که از سال ۱۹۴۵ امنیت خود را به آمریکا سپرده‌اند، دچار بحران اعتماد شده‌اند. آن‌ها از بی‌ثباتی و نگاه کوتاه‌مدت دولت ترامپ وحشت دارند. آتش‌بس در غزه، که شباهت زیادی به توافق اوکراین دارد، ممکن است به‌زودی فروبپاشد. در داخل کشور، ترامپ با محدودیت‌های قانونی و ساختاری روبه‌رو است، اما در خارج از کشور، این محدودیت‌ها بسیار کمترند. متحدان می‌پرسند که آیا اطمینان دارند ترامپ یا رئیس‌جمهور احتمالی بعدی، جی‌ دی‌ ونس، در صورت وقوع بحران از آن‌ها حمایت خواهند کرد؟ متأسفانه پاسخ این است: نه به اندازه کافی.
این بحران اعتماد همچنین نشان‌دهنده درک فزاینده این واقعیت است که وادار کردن متحدان به اطاعت، پیامدی اجتناب‌ناپذیر از سیاست‌های فاقد اصول و ارزش «عظمت را به آمریکا بازگردانیم» است. به دلیل وابستگی متقابل متحدان، آمریکا نفوذ بیشتری بر آن‌ها نسبت به دشمنانی مانند روسیه یا چین دارد. برای دهه‌ها، کانادا، اروپا و بخش‌هایی از آسیا به «زیرساخت‌های ابرقدرت بودن» آمریکا؛ پیمان‌های دفاعی، توافقات تجاری، زرادخانه هسته‌ای و سیستم بانکی دلاری اعتماد کرده‌اند، زیرا این روابط برای هر دو طرف سودمند بوده است. اما ترامپ، به‌طرز تأسف‌باری، این وابستگی را یک بار اضافی می‌بیند.
دولت آمریکا
ملی‌گرایی اقتصادی دولت ترامپ و کنار گذاشتن نقش آمریکا در امنیت جهانی ممکن است فراتر برود. شرکت‌های خارجی تحت فشار قرار گرفته‌اند تا سرمایه‌های خود را به آمریکا منتقل کنند. برخی از مشاوران کاخ سفید به دنبال تعرفه‌های متقابل، نوعی حمایت‌گرایی افراطی هستند. در وال استریت، بحث‌هایی درباره برنامه‌هایی برای کاهش ارزش دلار مطرح شده است. ایلان ماسک گفته که آمریکا باید از ناتو خارج شود؛ اگرچه ترامپ هنوز تا این حد پیش نرفته، اما او این اظهارات را رد هم نکرده است.
اروپایی‌ها اکنون در حال بررسی ریسک‌هایی هستند که زمانی غیرقابل تصور بودند. آیا آمریکا کنترل غیرفعال‌سازی از راه دور جنگنده‌های F-35 را در اختیار دارد؟ آیا ممکن است از تعمیر و نگهداری تسلیحات هسته‌ای بریتانیا امتناع کند؟
متحدان آسیایی نگران‌اند که ترامپ در مرحله بعدی به آن‌ها پشت کند. استرالیا، ژاپن، کره جنوبی و دیگر کشورها امیدوارند که دشمنی او با چین به اندازه‌ای عمیق باشد که باعث نشود آن‌ها را رها کند. اما نارضایتی او از توافقات تجاری و دفاعی محدود به یک منطقه خاص نیست.
با توجه به عزم ترامپ برای اجتناب از جنگ جهانی سوم با روسیه بر سر اوکراین، مذاکرات او با چین یا کره شمالی می‌تواند به امتیازاتی منجر شود که متحدان آمریکا را تضعیف کرده و تایوان را آسیب‌پذیرتر کند.
اگر کسی به آمریکا و اتحادهای ترنس‌آتلانتیک و پاسیفیک آن باور دارد، این تغییرات آن‌قدر شدید و بی‌سابقه به نظر می‌رسد که ممکن است تمایل به انکار آن‌ها داشته باشد و فرض کند که ترامپ در نهایت از مواضع خود عقب‌نشینی خواهد کرد. اما وقتی امنیت ملت‌ها در خطر است، انکار یک استراتژی نیست.
متحدان آمریکا دارای تولید ناخالص داخلی ۳۷ تریلیون دلاری هستند، اما قدرت سخت‌افزاری آن‌ها محدود است. چرب‌زبانی در کاخ سفید و پیشنهاد خرید کالاهای آمریکایی تا حدی مؤثر است، اما ارائه امتیازات بیشتر ممکن است به افزایش درخواست‌های جدید بینجامد، همان چیزی که پاناما تجربه کرده است. اگر متحدان قادر به دفاع از خود نباشند، برخی از آن‌ها ممکن است به سمت توافق با چین یا روسیه حرکت کنند.
متحدان آمریکا باید برای جلوگیری از این سرنوشت تیره از امروز اقدام کنند. یکی از راهکارها، بازدارندگی آمریکا از آسیب‌رسانی به خود و متحدانش است. این اقدام شامل شناسایی اقدامات تلافی‌جویانه غیرمتعارف، اما در حدی کنترل‌شده است که از ایجاد یک بحران مانند دهه ۱۹۳۰ جلوگیری کند.
یکی از گزینه‌ها، کاهش همکاری با آمریکا در زمینه تحریم‌های فرامرزی و کنترل صادرات است.
متحدان می‌توانند از نقاط استراتژیک خود در تجارت استفاده کنند. تخمین زده می‌شود که ۲۷٪ از واردات آمریکا از جمله سوخت‌های هسته‌ای، فلزات و داروها از طریق آن‌ها تأمین می‌شود.
در زنجیره تولید نیمه‌هادی‌ها، شرکت‌هایی مانند توکیو الکترون در ژاپن و ASML در اروپا نقش حیاتی دارند که برای غول‌های فناوری آمریکا ضروری است.
اقدام هوشمندانه اروپا در دوره اول ترامپ نشان داد که پاسخ هدفمند به تعرفه‌های غیرمنطقی می‌تواند مؤثر باشد.
متحدان آمریکا باید نقاط فشار نظامی را نیز شناسایی کنند، مانند تأسیسات راداری و پایگاه‌های نظامی، هرچند تنها در شرایطی بسیار اضطراری از آن‌ها استفاده کنند. متحدان آمریکا باید زیرساخت‌های اقتصادی و نظامی خود را به موازات سیستم قدرت ایالات متحده توسعه دهند. این فرایند سال‌ها طول خواهد کشید، اما گریزناپذیر است.
اروپا احتمالاً اوراق قرضه مشترک بیشتری منتشر خواهد کرد تا هزینه‌های دفاعی خود را تأمین کند. حتی اگر ترامپ تحریم‌های آمریکا علیه روسیه را لغو کند، اروپا ممکن است تحریم‌های خود را حفظ کند.
این امر می‌تواند به جدایی بازارهای مالی آمریکا و اروپا و در نهایت افزایش نقش یورو به عنوان یک ارز بین‌المللی منجر شود.
در حوزه دفاعی، اروپا برای پر کردن خلأهای نظامی خود تلاش می‌کند و در حال بررسی یک بازدارندگی هسته‌ای اروپایی با مشارکت فرانسه و احتمالاً بریتانیا است. در آسیا، کره جنوبی و احتمالاً ژاپن ممکن است به آستانه توانایی هسته‌ای نزدیک شوند تا بازدارندگی لازم در برابر چین و کره شمالی را ایجاد کنند.
نگهبانان جدید نظم جهانی
در نهایت، متحدان آمریکا باید قدرت خود را از طریق همکاری‌های چندجانبه افزایش دهند.
اروپا نیاز به یک برنامه برای به‌دست گرفتن رهبری ناتو دارد. پیوستن به CPTPP، توافق تجاری آسیا، می‌تواند به اروپا امکان نفوذ در منطقه پاسیفیک را بدهد. همکاری نزدیک‌تر با ژاپن و کره جنوبی در حوزه‌های نظامی و فناوری، می‌تواند یک اتحاد استراتژیک قوی‌تر ایجاد کند.
این اقدامات می‌توانند یک نظم لیبرال جایگزین را حفظ کنند، هرچند که به‌وضوح ضعیف‌تر از نظم کنونی خواهد بود.
متحدان آمریکا باید آماده باشند که در سال ۲۰۲۹، در صورت روی کار آمدن رئیس‌جمهوری جدید، واشنگتن را دوباره در این اتحادها بپذیرند. اما تا آن زمان، دنیا دیگر دنیای سابق نخواهد بود. ممکن است اشاعه سلاح‌های هسته‌ای تسریع شود. چین قوی‌تر خواهد شد و قدرت و اعتبار آمریکا به‌شدت آسیب خواهد دید.
برای متحدان آمریکا، شکایت کردن از این وضعیت فایده‌ای ندارد. آن‌ها باید دست به‌کار شوند و باید قوی‌تر شوند.
نام شما

آدرس ايميل شما

نتانیاهو در تنگنا؛ آیا جنگ تنها راه بقای او است؟

نتانیاهو در تنگنا؛ آیا جنگ تنها راه بقای او است؟

دولت نتانیاهو با افزایش بودجه دفاعی و تشدید حملات نظامی، هدف جلب حمایت سیاسی داخلی و ...
ادامه اعتراضات ترکیه و سرکوب گسترده روزنامه‌نگاران

ادامه اعتراضات ترکیه و سرکوب گسترده روزنامه‌نگاران

 دو روزنامه‌نگار در ساعات ابتدایی صبح جمعه در استانبول بازداشت شدند. این بازداشت‌ها بخشی ...
نبرد بر سر «جنگ با ایران» در واشتگتن تازه آغاز شده / نئوکان‌ها چگونه در حال تلاش برای کلید زدن جنگ امریکا و ایران هستند؟

نبرد بر سر «جنگ با ایران» در واشتگتن تازه آغاز شده / نئوکان‌ها چگونه در حال تلاش برای کلید زدن جنگ امریکا و ایران هستند؟

در هفته‌های اخیر، بسیاری از همان صداهای نئوکانی که ایالات متحده را به عراق کشاندند، اکنون ...
1